آرشیو سه‌شنبه ۱۷ بهمن ۱۳۹۶، شماره ۳۰۸۰
هنر
۱۰

به زنده یاد استاد مهرداد بهار

اسطوره های مرده!

محمدعلی سجادی

روزهای تلخ فرود

منتظر منند و تواند، تا درآئیم به سجود

نه، اینان دشمنان من نیستند؛ اگر هستند

سایه های ابدی اند؛ با نام های بی شمار

همچون حاجی فیروز که دایره دنبک زن مرگ ست

خاکستر رقصانی، سیاه صورت، که سرخ بود روزگاری

پیش از این به خاری و زاری نشستن

گذرنده آتش بود و پاک سرشت

که اکنون صورت مردگان آن مانده گان جهان است!

(از دفتر چاپ نشده شورواژه ها)

«سیابش» کیست و چیست؟

سیابش از دو جزء سیا+ به معنای سیاه و بش (گشاده رو بشاش بودن) ساخته شده که درعین حال می تواند فقط یک بازی زبانی باشد که حسی را منتقل می کند. همچون بازی فیروز با کلمات که یا تحریف شان می سازد یا وارونه سازی می کند و گاه حتی تا مرز بی معنایی پیش می رود. سیابش معادل فیروز است که در فرهنگ باستانی ما به معنی پیروز و به کام بودن است. فیروز نماد مرگ و باززایی است که پس از اسلام لفظ حاجی به آن افزوده شده است. این آیین تداوم آیین کهن ایران باستان است که حتی پیش تر در میانرودان (بین النهرین) وجود داشته است. آیین دموزی سومری یا تموز بابلی، خدای شهیدشونده که بنا به باور باستانیان پیش از آغاز سال می مرد و در نوروز زنده می شد، یادآور همین آیین است. طبیعت با مرگش در زمستان در بهار زاده می شود. در ایران باستان، سیاوش جای دموزی را گرفت که خود ریشه در اسطوره مصری دارد. ازیریس مصری هم خدای شهیدشونده است. سیاوش بنی گیاهی است که چون خونش بر زمین ریخت، به گیاه سیاوشان بدل شد که خود نمود باززایی است. چهره سیاه و غمگین سیابش (فیروز) یادآور مرگ سیاوش است و جامه سرخش نماد خون او. او، اما با دایره زنگی و آوازهای شادش نوید بهار است و باززایی و زنده شدن. دایره و دف نمود این جهان گذراست که چندان سترگش نباید پنداشت. پیش تر اسطوره سیاوش را که در مجموعه «سیاوشان» از مهر 96 در سه گالری تاکنون به نمایش درآمده، تصویر کردم. حال مجموعه سیابش در تداوم رازگشایی و خیال ورزی با این اسطوره بنیادین است.