آرشیو پنجشنبه ۱۹ بهمن ۱۳۹۶، شماره ۴۰۲۳
جلد دوم
۷
یادداشت

ذهن شهودی و ذهن استدلالی

سعیده ایجادی

استیو جابز می گفت: «با نیمکره راست مغزم می اندیشم و با نیمکره چپ مغزم عمل می کنم». نیمکره راست مغز او فعال بود: فعالیتی که با نیمکره چپ بیان می شد. استیو جابز با بیان این عبارت طلایی، درواقع از «تفکر مرتبط» سخن می گوید. می خواهم بگویم که نظام آموزشی نیز باید «تفکر مرتبط» را که تفکری استراتژیک در همه رشته هاست به نوجوان بیاموزد که چطور و چه وقت باید از دو نیمکره مغزش استفاده کند. تفکر مرتبط همه چیز را به هم پیوند می دهد. مغز دو نیمکره و بنابراین دو ذهن دارد: نیمکره راست یا ذهن شهودی و اشراقی و نیمکره چپ یا ذهن منطقی و استدلالی.

نیمکره راست، نیمکره عشق است، نه منطق. نیمکره راست نیمکره اغتشاش است نه نظم. نیمکره شعر است، نه نثر. نیمکره راست دارای بصیرتی بسیار نسبت به خلاقیت و نوآوری است اما دوراندیش و کارآمد نیست. آفرینشگر نمی تواند محاسبه گر و دوراندیش باشد، چون مدام باید به آزمایش دست بزند. در هنگام تولد نیمکره راست فعال است، اما نیمکره چپ فعال نیست. سپس که مساله آموزش و اکتساب مطرح می شود، مقدار زیادی از انرژی توسط آموزش های مرسوم از نیمکره راست به نیمکره چپ جابه جا می شود. به زبان واضح تر نظام آموزشی نیمکره راست را از حرکت می اندازد و با تکیه بر نیمکره چپ در سنین بین 7 تا 14 سالگی، موفق می شود به هدف بزند. آن موقع دیگر روح کودک نابودشده است و به یک شهروند فاقد تخیل و شور تبدیل شده و سپس شیوه های انضباطی و تمرینات یکنواخت را می آموزد و به یک آدم خودخواه تبدیل می شود که نه برای شور دانستن و کشف حقیقت: بلکه برای کسب مدرک و جایگاه مالی و مدیریتی کوشش می کند. او به پول و قدرت علاقه مند می شود و هرگز قادر نخواهد بود درک کند که دانستن از دیالکتیک کوشش و جوشش حاصل می شود. چراکه در او فقط نیمکره چپ تربیت یافته است، نیمکره ای که محل ذهن غیرخلاق ما است، هرچند ازنظر فنی بسیار تواناست، اما در حیطه خلاقیت به کل ناتوان است. یعنی فقط می تواند کاری را انجام دهد که قبلا آن را آموخته باشد. باید به خاطر داشت که نیمکره چپ «هدف» است و نیمکره راست وسیله». نیمکره چپ باید در خدمت نیمکره راست باشد.