آرشیو دو‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۶، شماره ۴۰۲۵
صفحه آخر
۱۶
فلسفه در خیابان

اندر حسرت فهم درست

محسن آزموده

اگر خاطرتان باشد، چند هفته پیش به تفاوت میان شناخت (یا معرفت در معنای تخصصی فلسفی) و حکمت اشاره شد. اولی به معنای دانایی و دومی به معنای کاربرد این شناخت است.

حالا می خواهیم به تمایز مهمی دیگر، این بار میان شناخت و فهم اشاره کنیم. یکی از پژوهشگران فلسفه قوه فهم را توانایی رسوخ و نفوذ انسان از سطح به عمق تعریف کرده است. بیشتر آنها که در کار آموزش و پرورش هستند، لابد با این موضوع مواجه شده اند که گاهی هنگام یاد دادن یک موضوع مثل یک معادله ریاضی، بعضی دانش آموزان مساله را «نمی فهمند.» یعنی بسیار اتفاق می افتد که یک دانش آموز حتی صورت ظاهری معادله و راه حل آن را حفظ و از بر می کند، اما در فهم آن دچار اشکال می شود. یک راه برای پی بردن به اینکه این دانش آموز مساله ای را نفهمیده، این است که از او بخواهیم آن را برای ما توضیح دهد یا مثالی برای آن ارایه کند. راه دیگر تغییر دادن شکل ظاهری مساله است. در این موارد مشاهده می کنیم، کسی که مساله را نفهمیده، انگار با امر کاملا جدید و بی سابقه ای مواجه شده و به اصطلاح مثل خر در گل می ماند.

متاسفانه نظام آموزشی ما مبتنی بر آموزش ظاهر مطالب و حفظ کردن آنهاست و کمتر به فهم مطلب می پردازد. این را از شیوه برگزاری بیشتر امتحان ها و در راس آنها کنکور می توان دریافت. روش برگزاری این امتحانات به گونه ای است که کسانی که تنها مطالبی را از بر کرده باشند، موفق تر هستند. حال آنکه بدون فهم مطلب و راه بردن از سطح به ژرفا کسی نمی تواند مدعی شود که موضوعی را به خوبی فراگرفته است. بیخود نبود که مولانا جلال الدین در مثنوی شکایت می کرد که «مردم اندر حسرت فهم درست!»