آرشیو پنجشنبه ۳ اسفند ۱۳۹۶، شماره ۵۰۵۱
فرهنگ: ادبیات و هنر
۱۰
منظر

یادگار محمود

صابر محمدی

به این عکس نگاه کنید... انگار همه تسهیلاتی که برای ترسیم شمایل مردی بزرگ لازم داریم، در قابی کوچک جا گرفته؛ محمود شجاعی در سال هایی نه چندان دور کنار دخترش پریزاد نشسته است با همان لبخندی همیشگی، با انگشترهای درشتی به دست که دوست می داشت و قامت بلندش که نشسته هم پیداست.

شجاعی، یکی از مهم ترین شاعران شعر فارسی پس از نیما بود که در دهه 40 بالید و بعدها با انتشار کتاب «از آبی نفس های کوتاه»، به عنوان یکی از شاعران هسته اولیه «شعر دیگر» تثبیت شد. 40 سال بعد از این، سال 1392 دومین کتاب شعرش را منتشر کرد، در حالی که چهار سال پیش از آن، نمایشنامه «مرگ های پس از شنوایی» را هم منتشر کرده بود. شعر شجاعی، یکی از خیره کننده ترین مابه ازاهای شگفتی و حیرت در بدنه زبان فارسی است؛ مهیج، ذات گرا و خودبسنده در زبان.

او معماری خوانده بود و یکی از نخستین خروجی های دانشکده معماری با مدرک فوق لیسانس محسوب می شد. این روزها دخترش، نیم قرن پس از پدر، در همان رشته تحصیلی در حال فارغ التحصیلی است؛ پریزاد، دستی هم در عکاسی دارد و چه خوب. ادبیات ایران حالا بیش از دو سال است آقای شاعر، نمایشنامه نویس، نقاش و معمار خود را از دست داده، اما یادگارهایش گاهی این سو و آن سو منتشر می شوند و دل دوستدارانش را خوش می دارند؛ یادگارهایش مثل همین عکس که به همت مهدی یزدی شاعر در کانال «آنان» منتشر شده است.