آرشیو پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۶، شماره ۴۰۴۵
غیر قابل اعتماد
۱۴
شعر طنز

کسب تکلیف

مهران حسینی

خواستم شعری بگویم خالی از معنا نباشد

شعر طنزی که زیادی بی خود و بی جا نباشد

پیش استاد ازل رفتم برای کسب تکلیف

گفت: احسنتم! فقط طنز تو بی پروا نباشد!

گفتمش: لطفا بگو که خط قرمزها کدام اند؟

گفت: خط قرمز این ورهاست، آن ورها نباشد!

گفتم: از جنس خراب نارفیقان شعر گفتم

گفت: باید نکته های جنسی اش پیدا نباشد!

گفتم: از ویلای زیبای لب دریا بگویم؟

گفت: ویلا باشد اما صحبت از ژیلا نباشد!

گفتم: آیا می توان معشوقه ای را کرد توصیف؟

گفت: پس خیلی لوند و خوشگل و رعنا نباشد!

گفتم: اصلا می نویسم قصه لیلی و مجنون

گفت: مجنون را نمی دانم، ولی لیلا نباشد!

گفتم: از اینجا و آنجا می شود کرد انتقادی؟

گفت: از آنجا بگو جانم، ولی اینجا نباشد!

گفتم: آیا از دهان باز ملت در غم نان...؟

گفت: دقت کن که بیش از حد دهانش وا نباشد!

گفتمش: پس می شود آن لابه لا چیزی بگویم

گفت: آری، چیز ناجوری ولی آن لا نباشد!

گفتم: آیا می توان گیری به مسئولان مان داد؟

گفت: چون هاگیر و واگیر است، پس گیرا نباشد!...

گفتم: آخر روشنم کن این که باشد یا نباشد؟

گفت: این طوری بگو عشقم! نباشد یا نباشد؟!...