کسب تکلیف
خواستم شعری بگویم خالی از معنا نباشد
شعر طنزی که زیادی بی خود و بی جا نباشد
پیش استاد ازل رفتم برای کسب تکلیف
گفت: احسنتم! فقط طنز تو بی پروا نباشد!
گفتمش: لطفا بگو که خط قرمزها کدام اند؟
گفت: خط قرمز این ورهاست، آن ورها نباشد!
گفتم: از جنس خراب نارفیقان شعر گفتم
گفت: باید نکته های جنسی اش پیدا نباشد!
گفتم: از ویلای زیبای لب دریا بگویم؟
گفت: ویلا باشد اما صحبت از ژیلا نباشد!
گفتم: آیا می توان معشوقه ای را کرد توصیف؟
گفت: پس خیلی لوند و خوشگل و رعنا نباشد!
گفتم: اصلا می نویسم قصه لیلی و مجنون
گفت: مجنون را نمی دانم، ولی لیلا نباشد!
گفتم: از اینجا و آنجا می شود کرد انتقادی؟
گفت: از آنجا بگو جانم، ولی اینجا نباشد!
گفتم: آیا از دهان باز ملت در غم نان...؟
گفت: دقت کن که بیش از حد دهانش وا نباشد!
گفتمش: پس می شود آن لابه لا چیزی بگویم
گفت: آری، چیز ناجوری ولی آن لا نباشد!
گفتم: آیا می توان گیری به مسئولان مان داد؟
گفت: چون هاگیر و واگیر است، پس گیرا نباشد!...
گفتم: آخر روشنم کن این که باشد یا نباشد؟
گفت: این طوری بگو عشقم! نباشد یا نباشد؟!...