آرشیو پنجشنبه ۱۷ اسفند ۱۳۹۶، شماره ۴۰۴۵
صفحه آخر
۱۶
تاکسی نوشت

غرض نقشی است کز ما بازماند

سروش صحت

جلوی تاکسی نشسته بودم. رادیو روشن بود و گوینده داشت به مناسبت هفته درختکاری از فواید درخت می گفت. یاد درختی افتادم که در حیاط خانه قدیمی مان بود: درختی که رازی برای من داشت. روی تنه درخت قلبی کنده شده بود و زیر آن این نوشته بود: «تا ابد عاشق تو می مانم... مرداد 1314.» چه جمله عجیبی. هنوز بعد از این همه سال دلم می خواهد بدانم که در مرداد سال هزار و سیصد و چهارده زیر آن درخت چه کسی این جمله را برای چه کسی حک کرده است. کاش می دانستم که سرنوشت عشق شان به کجا کشیده. کاش قصه زندگی نویسنده این جمله را می دانستم. هشتاد و دو سال پیش دو نفر احساس کرده اند که عشقی ابدی خواهند داشت و امروز من جلوی یک تاکسی نشسته بودم و به دو نفری که نمی دانستم کیستند فکر می کردم... به قلبی که روی تنه درخت مانده بود. روی تنه درخت ها نباید چیزی نوشت: ولی با این وسوسه چه می توان کرد که نوشته ها روی تنه درختان باقی می مانند؟