آرشیو شنبه ۱۹ اسفند ۱۳۹۶، شماره ۶۷۳۷
صفحه آخر
۲۴
یاد

درباره «اصغر دادبه» که دیروز 71 ساله شد

پلی میان حکمت و شعر ایرانی

حمیدرضا محمدی

«دکتر دادبه بشدت ایرانی منش است؛ نه به این معنا که از غرب نمی داند، چرا که در کتاب کلیات فلسفه، فلسفۀ غرب را به خوبی بیان می کند، ولی از پاسداشت فرهنگ ایرانی لذت می برد.» / سیروس شمیسا

شیفته شیخ مصلح الدین سعدی است. اصلا سعدی شناس است و بر صدر هر مجلسی که برای جناب برگزار می کنند، می نشیند. اما او حافظ را هم نیک می شناسد و بر تارک هر محفلی که برای خواجه شمس الدین محمد منعقد می کنند، جای می گیرد. اصالتا برخاسته از یزد است اما شاعران شیراز را دوست می دارد. هرچند از دیگرانی چون عطار، مولانا، ناصرخسرو، ظهیر فاریابی، نجیب کاشانی، و حتی شعرا و ادبای معاصر گفته و نوشته است.

اگرچه «اصغر دادبه» را در عرصه ادبیات فارسی، استادی بامنزلت و مرتبت می دانند _ که اینگونه نیز هست _ اما تمام مراتب تحصیلی اش را در حوزه فلسفه گذرانده و محضر بزرگانی چون شهید مرتضی مطهری، مهدی حمیدی شیرازی، امیرحسن یزدگردی، جواد مصلح، محمدعلی حکیم شیرازی، میرجلال الدین محدث ارموی، حسینعلی راشد، غلامحسین صدیقی، ابوالحسن جلیلی و امیرحسین آریان پور را در دانشگاه تهران درک کرده و درباره حکمت ایرانی نیز صاحبنظر است. مصداق این گفته نیز، آثاری چون «کلیات فلسفه»، تک نگاری درباره «فخررازی» و تصحیح مکتوب ملاصدرا با عنوان «حکمت عرشیه»است. همچنین درباره اسماعیلیه، ابن سینا، سهروردی و ابن عربی نیز صاحب نوشتارهایی است.

شور و شوق معلمی در وجودش موج می زند. سال ها هم در گروه ادبیات دانشگاه علامه طباطبایی و دانشگاه آزاد واحد تهران شمال تدریس کرده و هم مدتی مدعو در گروه ادبیات دانشگاه یزد بوده است. افزون بر آن که در فرهنگستان زبان و ادب فارسی نیز عضویت دارد. دو دهه ای می شود با مرکز دایره المعارف بزرگ اسلامی ارتباط دارد و مدیر بخش ادبیات فارسی این نهاد پژوهشی است و مداخلی چون جامی، نورالدین، جبر و اختیار، تشبیه، تضاد، تقریظ، توشیح، ثابت، چهار مقاله، تبریز، تجسم اعمال، تجرید، تجلی، تخیل، تذکره نویسی، الف، انوری، اوحدالدین، ایجاز و اطناب، ایهام، حدیقة الحقیقه، بازگشت ادبی، حسن تعلیل، باطنیه، بث الشکو، برائت استهلال، بلاغت، بوستان بهاریه، بیان، پروین اعتصامی، پورداود، ادراک، اشاعره، حقیقت و مجاز، حافظ، خراسان، خسرو و شیرین، خمریه و استعاره را در دایره المعارف بزرگ اسلامی و دانشنامه ایران به رشته تحریر درآورده است.