آرشیو یکشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۶، شماره ۴۰۵۳
صفحه آخر
۱۶
شلیک از فاصله نزدیک

سلطانی عالم

سید عبدالجواد موسوی

دوستان گفتند آخر سالی چیزی بنویس که رنگ و بویی از امید داشته باشد و من یکی دو روزی است فکر می کنم چه چیزی می توانم نوشت که دست کم بر ناامیدی مخاطبانم نیفزایم. راستش کار سختی است. به حکم از کوزه همان برون تراود که در اوست من هرچه بنویسم در شمار حکایات راویان قصه های رفته بر باد است اما با این حال ملاحظه می فرمایید که می نویسم. و همین یعنی هنوز انگیزه ای هست و اراده ای برای مبارزه با ابتذال و البته همین انگیزه و اراده به اختیار نیست. چیزی از درون مرا برمی انگیزد که با همه ناامیدی ام بنویسم و حرف بزنم و از پا نیفتم. و درست به همین دلیل است که فکر می کنم امیدواری و ناامیدی به اختیار نیست. بعضی ها ذاتا استعداد ناامید شدن دارند و به دنبال بهانه می گردند. فکر می کنید اگر کودتای بیست و هشت مرداد رخ نمی داد درویش خسته جان خراسانی جناب مهدی اخوان ثالث شاعری بود که بسراید: بوی باران بوی سبزه بوی خاک، شاخه های شسته باران خورده پاک... نخیر! شاعر ما از جهان و کار جهان ناامید بود و شکست مصدق بهانه ای شد تا تعارف را کنار بگذارد و صراحتا بگوید: نادری پیدا نخواهد شد امید/ کاشکی اسکندری پیدا شود. چنان که مرحوم مشیری بالذات عاشق پیشه بود و اگر در زمان حیات پر برکتش 10 جنگ جهانی دیگر هم در می گرفت بازهم همه تن چشم می شد و خیره به دنبال معشوقه خویش می گشت. منظور اینکه امید و ناامیدی را هم مثل جام می و خون دل هریک به کسی دادند و در این میان سهم ما نومیدی و آرمان باختگی شد. با این حال امیدوارم شما برخلاف صاحب این قلم دل تان پر از نور امید باشد و سالی که از راه می رسد برای تان شور و شادی بیاورد. به حرف های شاعران شکست خورده هم خیلی توجهی نکنید.

کار خودتان را بکنید و بار خودتان را ببرید و سعی کنید از بهانه های کوچک خوشبختی بیشترین لذت را ببرید که فرمود:

جهان فانی و باقی فدای شاهد و ساقی

که سلطانی عالم را طفیل عشق می بینم