آرشیو یکشنبه ۹ اردیبهشت ۱۳۹۷، شماره ۴۰۷۶
صفحه آخر
۱۶
شلیک از فاصله نزدیک

دیر آمدی آقای استون

سید عبدالجواد موسوی

الیور استون روزی روزگاری نه چندان دور جزو اسطوره های زندگی ما بود. فیلمسازی جسور و مستقل که بی پروای نظام حاکم بر ایالات متحده به نقد صریح سیاست های امریکا می پرداخت و ما خیل ستمدیدگان را در این سوی جهان به شور و شعف وا می داشت. الیور استون به شهادت آثارش هنوز هم یکی از بهترین های سینمای جهان است. او کماکان همانی است که بود اما در این سال ها ما دیگر کم کم از دست خودمان هم حوصله مان سر رفته چه رسد به اینکه بخواهیم یک فیلمساز عاصی را تحویل بگیریم. این بی حوصلگی فقط نسبت با استون نیست. چند سال پیش وقتی جمیله بوپاشا به ایران آمد هم جز رییس صدا و سیمای وقت و چند مسوول رسمی دیگر کسی برایش مهم نبود که دختر مبارز الجزایری که حالا البته چین و چروک پیری بر صورتش نقش بسته بود، روزی روزگاری محبوب ترین دختر این سرزمین بوده و کتاب خاطراتش تا سال های سال جزو پرفروش ترین کتاب ها. تازه وضعیت جمیله بوپاشا بهتر از فیلسوف فرانسوی رژی دبره بود که چند سال پیش به همراه هیاتی فرانسوی و در مقام یک خبرنگار به ایران سفر کرد. دبره که زمانی بت نسلی از جوانان انقلابی و پرشور و روشنفکر این سرزمین بود و خیلی ها به خاطر خواندن آثار او سودای دگرگون کردن جهان به سرشان افتاد و در همین راه جان شان را از دست دادند چنان آمد و رفت که گویی: آمد مگسی پدید و ناپیدا شد. الیور البته وضعی بهتر از آن ها دارد اما او هنگامی به تهران آمده که روزگار خیلی عوض شده. حالا خیلی ها گوشی برای شنیدن حرف حساب یک فیلمساز مستقل و منتقد را ندارند. تا این جایش خیلی مهم نیست. تلخ تر از آن اینکه بعضی از این خیلی ها قیاس به نفس می کنند و این حرف ها را نتیجه عنایت و حمایت مالی بعضی از نهادها از الیور استون می دانند. چه می توان گفت جز دریغ. و اینکه: دیر آمدی آقای استون. دیر آمدی.