آرشیو دوشنبه ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۷، شماره ۴۰۷۷
صفحه آخر
۱۶
پرتاب شدگی

هبوط در دنیای ترسناک

محمد زینالی اناری

دکتر شریعتی می گوید: «غربت وطنم بود و آفتاب پدرم» تا غربت انسان معاصر خود بیان کند و بازتابی از آنچه وضع روزمره انسان معاصر است را به تصویر بکشد. اما آیا ما همان یک بار را پرتاب شدیم؟ این پرتاب شدن به عالم درعصر حاضر چیست و چطور خود را نمایان می کند؟

واقعیت این است آنچه در زمان شریعتی انسان ها را فرا گرفته بود، شهرهایی عجیب و تازه ساز بود که خود را در آن پیدا می کردند. این تجربه گذشتگان ما درباره شهرهایی که در آن یک نوع حس غریبه بودن را تجربه می کردند، دقیقا همان حسی است که حالا ما و در این روزگار دیجیتالی در شهرهای دیجیتال دوباره تکرار می کنیم. هبوط یا پرتاب شدن به عالمی که برای ما تازگی دارد و مانند کویر نامفهوم و گسترده ای است که به اندازه ابزارها و فضاهایی که ما در اختیار داریم، تنوع دارد. اما آنچه عمومیت پیدا می کند و برای همه اشتراک دارد، فضاهایی است که همه مردم آن را یک بار تجربه می کنند و در واقع عامیت بیشتری دارد و مورد استفاده همگانی تر قرار می گیرد.

مانند «وب» که آغازگر این تجربه بود. اما موبایل ها ما را وارد شهرهای متنی کردند و حالا «تلگرام»، «فیس بوک»، «توییتر» و... این احساس تازگی، غریبگی، گسترده شدن و گم گشتگی را برای حدود چهل میلیون پروفایل می سازد. زمانی که ما ایرانی ها 50 سال پیش به زندگی پر از آدم های غریبه شهری پرتاب شدیم، اقلا خودمان بودیم. اما در شهر جدید دیجیتالی یا متنی امروز، وقتی پرتاب می شویم، از ما یک یا چند پروفایل تولید می شود که اغلب شکل گل و ساختمان است تا پیکر واقعی خودمان. این بار، ما در زمان هبوط ضمن اینکه از غریبه ها می ترسیم، خودمان هم برای خودمان با «پروفایل تنی» نقش غریبه ای بازی می کنیم. دنیای متنی جدید، بسا ترسناک تر از شهرهای 50 سال پیش است.