اسیر محبت جنوبیم اما دل به جنوب نمی دهیم
فقط هرم گرما نیست که این خطه را تمایز بخشیده است. فقط شرجی نیست که اسیرت می کند. حس و حال دیگری بر جنوبی ها حاکم است. نامش را خونگرمی بگذاریم یا میهمان نوازی مهم این است که هیچ کسی نیست که بگوید قدم بر سرزمین های جنوبی ایران گذاشته و بدون آنکه ایام خوشی را سپری کرده باشد به خانه خود بازگشته است. خاکش پاگیرت نکند، محبت مردمانش تو را بنده جنوب می کند. اما حس و حال «کار» در جنوب به گرمای محبت مردمانش نیست. روزگاری به لطف نعمتی خدادادی، «نفت» برای بخشی از خوزستان رنگ و روی دیگری به رخ کشاند. اما جنوب و خوزستان به «نفت» نبود که تا عمق تاریخ ریشه دوانده بود. آن زمان که کشورگشایان در جست وجوی سرزمین های تازه و بازارهای متعدد بودند جنوب رونقی داشت. دریا و دریانوردی پیش از آن جنوب ایران را متفاوت کرده بود که کشتی های تجاری و نظامی برای فتح بازارهای جدید بوشهر و هرمز و سواحل مکران در آن پهلو بگیرند. از تیس در جوار چابهار که هنوز یادگار پرتغالی ها را دارد تا هرمز و قشم یا حتی بوشهر نشان از آن دارد که سواحل جنوب ایران دروازه مهمی برای کشور بوده اند. اما این دروازه های بزرگ و مهم کشور، ورودی خوبی به جیب مردم و ساکنان جنوب نبوده اند. شاید بنادر مدرنی چه برای بارگیری نفت در خارک و ماهشهر و چه برای کالا در بوشهر و بندرعباس داشته باشیم اما ساکنان 2هزارکیلومتر سواحلی که از خرمشهرتا گواتر گسترده اند یا ماهیگیرند یا چشم شان باید به بازار ته لنجی ها باشد. محبت و دل بزرگ جنوبی ها حتی با این روزگار محدود به صید و مشاغل ابتدایی و قدیمی که به تکنولوژی های روز هم مجهز نشده اند پایانی نمی یابد و محصور نمی شود و آنها هم، چنان آفتاب که در پهنای دریا می نشیند به آمدن روزهای بهتر امیدوارند. در این روزها که مناسبت «کارگر» و روز ملی «خلیج فارس» است قدری به کارگران و دریا و زحمتکشان جنوبی بیشتر بیندیشیم. سال ها از جنوب و خونگرمی هایشان گفتیم و نوشتیم. آنها که همچنان در میهمان نوازی یکه تازند اما بهتر آن است، آنها که دستی در برنامه ریزی و تصمیم سازی دارند از این خوان نعمتی که خداوند گسترانده، بهتر بهره بگیرند.