آرشیو یکشنبه ۱۶ اردیبهشت ۱۳۹۷، شماره ۴۰۸۰
صفحه آخر
۱۶
شلیک از فاصله نزدیک

یک شاعر تمام وقت

سید عبدالجواد موسوی

کتاب پیر پرنیان اندیش یکی از خواندنی ترین کتاب های سال های اخیر است. از جذاب ترین بخش های کتاب توصیف زندگی شاعران هم روزگار راوی کتاب یعنی استاد هوشنگ ابتهاج است. با خواندن نحوه زیست شاعران موفق معاصر می فهمید منظور استاد شفیعی کدکنی از شاعر تمام وقت چیست. به اعتقاد استاد کدکنی سال هاست که دیگر در سرزمین ما چیزی به نام شاعر تمام وقت وجود ندارد و اصلا شاید یکی از دلایل کسادی شعر و شاعری همین باشد. شاعری که مجبور باشد برای گذران امور روزمره اش تن به هر کاری بدهد و برای شاعرانه زیستن وقت کافی نداشته باشد لاجرم شعرش چنان که شاید و باید شعر از آب در نمی آید و در عقول و نفوس تصرف نمی کند و به خلوت ما راه نمی یابد. یکی از آخرین شاعران تمام وقت این سرزمین حسین منزوی بود که نه تنها به اجبار زمانه برای گذران امور روزمره اش تن نداد بلکه خودش و زندگی اش را فدای شعر کرد و همین است که شعرش با همه پستی و بلندی هایش سخت به دل می نشیند. منزوی بارها به کسانی که سودای شاعری در سر داشتند گفته بود: در کنار زندگی نمی توان شاعری کرد، اگر می خواهید حقیقتا شاعر شوید شعر باید همه زندگی تان بشود. کمتر کسی جرات چنین مواجهه ای با شعر را دارد. شعر همه زندگی ات بشود یعنی باید همه چیزت را به پای کلمات بریزی که اگر نشود حاصل شوخ طبعی هایت می شود همین شعرهای یک بار مصرفی که فقط به کار زینت المجالس شدن می آید و دیگر هیچ. زندگی حسین منزوی سراسر درد و دریغ بود. حافظان و معلمان رسمی اخلاق، منزوی را بابت بی قیدی اش به مناسبات روزمره نکوهش می کردند. منزوی یک بار به یکی از این بزرگواران گفته بود: ظاهرا تو خیلی آدم موفق و محترمی هستی اما هردوی ما می میریم و آنچه باقی می ماند غزل های من است و نه اخلاق پاک و پاستوریزه تو. خدایش بیامرزاد!