آرشیو پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت ۱۳۹۷، شماره ۶۷۸۲
شعر
۱۰
ترجمان درد

شادی دریای آبی

مترجم: مهناز نصاری

غاده السمان شاعر، نویسنده و ادیب سوری به دلیل گرایش به موضوعاتی با شمول و گستردگی بیشتر، با دیگر زنان شاعرعرب متفاوت است. او علاوه بر پرداختن به مسائل زنان، به موضوعات و قضایای دیگری نیز اهتمام ورزید. غاده را می توان در این راستا هم اندیشه کولیت خوری و فدوی طوقان دانست. آثارغاده بالغ بر 31 جلد کتاب است که به 10 زبان ترجمه شده و ترجمه رمان «بیروت 75» برنده جایزه دانشگاه آرکانزاس برای بهترین ترجمه ادبیات عرب شد. غاده زاده سال 1942 م. دمشق است. پدرش دکتر احمد السمان وزیر آموزش و پرورش سوریه بود و مدتی ریاست دانشگاه دمشق را به عهده داشت. غاده مدرک لیسانس خود را در رشته ادبیات انگلیسی از دانشگاه سوریه، فوق لیسانس را از دانشگاه امریکایی بیروت و دکتری را در همین رشته از دانشگاه لندن اخذ کرد. او عشق به دانش اندوزی را از پدر به ارث برد، موروثی که از او بانویی شاعر و ادیبی برجسته ساخت. غاده در آغاز جوانی در بیروت به روزنامه نگاری پرداخت. در نیمه های دهه شصت میلادی به اروپا سفر کرد و از پایتخت های اروپایی بسیاری، دیدن کرد تا تجربه روزنامه نگاری و دانش اندوزی و تنوع فرهنگی ادبی خویش را ارتقا دهد. در این سال ها برخی از آثار خود مانند «لیل الغرباء/ شام غریبان»، «عیناک قدری/ چشمانت سرنوشت من است» و «لا بحر فی بیروت/ دریایی در بیروت نیست» را منتشر کرد. «احمل عاری الی لندن/ ننگ خود را به لندن می برم» یکی از مقالات غاده السمان است که از شکست کشورهای عربی در جنگ با اسرائیل در سال 1967م. سخن گفت و نسبت به کاربرد کلمه «النکسه/ شکست» به دلیل تاثیر منفی آن بر روحیه عربی در سال های آینده، اعتراض کرد.

وی نخستین رمانش (بیروت 75) را در اواخر سال 1974م. منتشر کرد. این رمان درباره مشکلات پیچیده اجتماعی بیروت است که با پیشگویی یکی از شخصیت های داستان آغاز می شود؛ پیشگویی می گوید: «خون می بینم، خون بسیاری می بینم و...» و پس از چند ماه بعد، جنگ داخلی لبنان آغاز شد.

بعد از انتشار دو رمان دیگر به نام های «کوابیس بیروت / کابوس های بیروت» در 1976م. - که توصیفی است از بیروت جنگ زده در اواسط دهه هفتاد- و «لیلة الملیار/ شب میلیاردی» در 1986م. منتقدان ادبی از او به عنوان برجسته ترین نویسنده مدرن عرب یاد کردند تا جایی که برخی وی را حتی از نجیب محفوظ نیز مهم تر قلمداد کردند. غاده السمان درسال 1977م. انتشارات غاده السمان را تاسیس کرد که فقط آثار خود را در آن به چاپ می رساند. وی همچنین مقالاتش را در کتابی تحت عنوان «الاعمال غیر الکامله/ کارهای ناتمام» گردآوری کرده است. برخی از آثار غاده به 17 زبان زنده دنیا ترجمه شده است. او آخرین رمان خود با نام «یا دمشق وداعا / خداحافظ ای دمشق» را در سال 2015م. نوشت. آثار مشهور وی به شعر: اعلنت علیک الحب (عشق را به تو اعلان کردم) / حب (عشق)/عاشقه فی محبره (زنی عاشق در میان دوات) /اشهد عکس الریح (برخلاف باد شهادت می دهم) /الحب من الورید الی الورید (رگ به رگ عشق) /الرقص مع البوم (رقص با بوف) /رسائل الحنین الی الیاسمین (غمنامه ای برای یاسمن ها)/ الابدیه لحظه حب (ابدیت لحظه عشق)/ اعتقال لحظه هاربه (در بند کردن لحظه گریزان)

عیناک قدری (چشمانت سرنوشت من است)/رحیل المرافیء القدیمه (کوچ بندرهای قدیمی)/ لا بحر فی بیروت (دریایی در بیروت نیست)/ لیل الغرباء (شام غریبان)/ زمن الحب الآخر (وقت عشقی دیگر)/القمر المربع (ماه چهار گوش)

بیروت75/کوابیس بیروت (کابوس های بیروت)/سهره تنکریه للموتی (جشن بالماسکه برای مردگان)/ لیله الملیار (شب میلیاردی)/الروایه المستحیله

(قصه نا ممکن)

آثار دیگر غاده السمان (الاعمال غیر الکامله):الجسد حقیبه سفر(تن، چمدان سفر)/السباحه فی بحیره الشیطان (شنا در دریاچه شیطان)/ختم الذاکره بالشمع الاحمر(مهر حافظه با موم قرمز)/مواطنه متلبسه بالقراءه (زن شهروندی ملبس به مطالعه)/ الرغیف ینبض کالقلب (قرص نان چون قلب می تپد)/صفاره إنذار داخل راسی(آژیر خطری در سر من)/کتابات غیر ملتزمه (نوشته های غیر متعهد)/القبیله تستجوب قتیله (قبیله، زن کشته شده را سوال و جواب می کند)/رعشه الحریه (رعشه آزادی)/محاکمه حب (محاکمه عشق)/تسکع داخل جرح (پرسه ای درون زخم)/البحر یحاکم سمکه (دریا ماهی را محاکمه می کند)/الاعماق المحتله (ژرفاهای اشغال شده)/غربة تحت الصفر (غربت زیر صفر)/شهوه الاجنحه (خواهش بال ها)/القلب نورس وحید (دل، چلچله ای تنها)

خاطرات تبعید شده

در پیاده رو «نوشاتل» / ساعت «چهار بعد از نیمه» برف است

و من هنوز تو را دوست دارم. / عشق تو ساحل شنی پهناوری ست

چتری کاهی، که خیره می شود به موج

شادی دریای آبی برای بارش قطره های شور /بر چهره من

عشق تو ساحل شنی پهناوری ست، /گرما می بخشد جان مرا

آنگاه که در پیاده روی ایستگاه راه آهنی در اروپا /راه می روم،

که دودکش های اهریمنی آن را محاصره کرده اند

و از سرما به خود می لرزد /در شهری که آن را نمی شناسم.

در دستانم /چتری شکسته، /هنوز با آن می دوم /ده سال است!

چگونه از همه آن هراس، نجات یابم /بی آنکه دستان تو را بگیرم

و در «خیابان شادمانی» میان آذین های عید /قدم بزنیم

و عید آینده را به خاطر آوریم؟ /در ساعت چهار برف

در ساعت چهار دلتنگی و کشتی های شکسته

در ساعت چهار خاطرات تبعید شده و ساحل های ناممکن

در ساعت چهار عشق به یغما رفته /نام تو را زمزمه می کنم

و برف موسیقی سپیدی می شود /که از زمین به آسمان /می بارد...

با تو برف تازه ای آغاز می کنم /و روزی نو، /بر سرم پنبه می ریزد.

دمشق

می دانم هر اندازه سوار بر هواپیماها شوم

و اقیانوس ها را درنوردم

و میان قاره ها مواج شوم

هنوز در کوچه های شام پرسه می زنم

کوچه هایی که در آمد و شد آن متولد شدم و تا مرگ...

و می دانم هر اندازه در آب های تایمز، دانوب، سن،

می سی سی پی و راین خود را شست و شو دهم

هنوز تنها آب های «بردا»ست

که مرا خیس می سازد /و هرگز خشک نمی شود

می دانم هر کجا باشم، همچنان در خانه دمشقی ام

زیر سایه چشمان توام /ای تنها محبوب من / ای جاودان (کوه) قاسیون!

دارای آزادی کامل

تنها /در فرودگاه راه می روم /خوشحال...

نه کسی مرا در فرودگاه قبلی وداع گفت

و نه کسی در فرودگاه بعدی مرا انتظار می کشد

هیچ آفریده ای مرا تعقیب نمی کند

تنها کارمند امنیت فرودگاه از من می پرسد: نام تو چیست؟

- نام من آزادی است... آزادی...