آرشیو شنبه ۲۹ اردیبهشت ۱۳۹۷، شماره ۶۷۸۳
صفحه آخر
۲۴
یاد

از تبار روحانیان امین و اصیل

اسماعیل علوی

گفته اند جوهره وجودی افراد را به هنگام ابتلا و امتحان باید شناخت و من نیز توفیق آن را داشته ام تا آسید مهدی طباطبایی را آن هنگام که درمعرض آزمایش های سخت دنیایی بود بشناسم. اوایل انقلاب از شدت علاقه به رفع محرومیت از طبقات ضعیف جامعه، با توجه به موقعیت اجتماعی و مسئولیتی که در شهرداری تهران داشت وعده ای غیر کارشناسی داد که انتقادهایی را متوجه ایشان کرد. من هم از جمله منتقدینش بودم.اما همچنان سلوک مردمی و زیست طلبگی اش را دوست داشتم، چرا که می دانستم با وجود داشتن تمکن، حاضر نشده است خانه خود را تغییر دهد وتا پایان عمرنیز در همان محله و خانه ای که قبل از انقلاب زندگی می کرد با مردم عادی زیست و سلوک اجداد طاهرینش را یادآور شد.در یکی ازسال های دهه 60 در ایام حج، کنارخانه کعبه و درحال طواف دیدمش، فرصت را غنیمت شمرده وبرای حلالیت به نزدش رفتم، با بزرگواری وچهره ای گشوده اجازه ادامه سخن نداد و با صمیمیت ومهربانی فرمود؛ امشب رفیق دیگری به رفقایم اضافه شد، بعد دستم را گرفت و تا نزدیکی سحر تقریبا همه اماکن تاریخی شهر مکه را با توضیحات مفصل نشانم داد. در ارتباط با اظهارنظری هم که کرده بود گفت؛ آن ماجرا باعث شد تا در دوره نمایندگی مردم در مجلس برای اینکه حرف غیر کارشناسی نزنم، حقوقی را که از مجلس می گیرم به چند نفر دارای فکر و صاحب نظر اقتصادی می دهم تا با رموز و پیچیدگی های امور مملکت داری، بویژه مسائل اقتصادی آشنا شوم. از آن پس مشتری مجالسش بودم، هرکجا منبر می رفت سعی می کردم خودم را برسانم و جان را از گفته هایش سرشار کنم. آخرین بار به همراه همسرم به منزلش رفتیم و با وجود کسالت شدید بزرگوارانه پذیرفت و توصیه اکیدی بر خلوص نیت داشت و به تعامل ومهربانی با یکدیگر ومردم داری سفارش می نمود. دست آخر برخلاف رسم معمول هدیه ای به همراه مبلغی پول به هریک از ما داد و برایمان دعا کرد. هنوز لذت آن ملاقات و آن برخورد صمیمی را در کامم حس می کنم و تلخی فقدانش برایم جگرسوز است و از خود می پرسم آیا بار دیگرهمچون اویی خواهم یافت!