آرشیو پنجشنبه ۱۰ خرداد ۱۳۹۷، شماره ۶۷۹۴
ماه مهر
۱۱

درس هایی از نهج البلاغه - 8

دکتر منصور پهلوان ( استاد دانشگاه)
قطع زبان

روزی پیامبر(ص) در مسجد در جمع اصحاب سخن می گفتند، در همین حال یک سائل بیابان نشین وارد شد و خود را به پیامبر رساند و در اثنای سخن پیامبر می گفت: اعطنی یا محمد؛ یعنی چیزی به من بده. پیامبر چند بار او را به سکوت و آرامش فراخواند، اما او همچنان اصرار می ورزید و سخن خود را تکرار می کرد، سرانجام پیامبر فرمود: یا علی قم فاقطع لسانه. یعنی ای علی برخیز و زبانش را قطع کن. علی علیه السلام برخاست و دست او را گرفت و او را از مجلس بیرون برد، اما دیری نپایید که علی برگشت در حالی که اصحاب به شمشیر علی می نگریستند و می خواستند بدانند چه بر سر آن سائل آمده و چگونه زبانش قطع شده است.

اتفاقا پیامبر هم پرسیدند: چه شد؟ علی - علیه السلام- عرض کرد: ای رسول خدا سائلی بود، او را به دراهمی نواختم و او شادان رفت. پیامبر فرمود: کاری نیکو کردی، مقصود من هم همین بود.(معانی الاخبار، صدوق/53)

حالا شما این عمل را مقایسه کنید با کردار بعضی از مقربان سلاطین که اگر چنین خطابی به آنها می شد، نه تنها زبان که برای خوش خدمتی، سر آن بینوا را نیز از گردن جدا می کردند.