آرشیو شنبه ۱۹ خرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۰۵
صفحه آخر
۱۶
کرگدن نامه

تشیع علوی و صفوی

سید علی میرفتاح

چیزی که این روزها عجیب ذهنم را به خودش مشغول داشته همان دایکوتومی معروف «صفوی و علوی» است. صفویه همان چیزی نیست که شریعتی می گفت. سلمنا. علوی هم کافی است پیرایه های انقلابی و تاحدودی سوسیالیستی اواخر دهه پنجاه را از آن بزداییم تا معنای متفاوتی از آن بفهمیم. مع ذلک اصل این دو رویکرد را نمی شود منکر شد، هنوز هم ما صفویان و علویان روبه روییم. حقیقت مجملی که شریعتی در آن روزگار دریافته هنوز هم مصداق دارد و هنوز هم علوی ها و صفوی ها باهم جمع نمی شوند. با اینکه چهل سال از انقلاب اسلامی می گذرد همچنان یک عده سعی دارند تا از علی شخصیتی دست نیافتنی و الوهی بسازند و ما را در برابرش به گریه و عجز و کرنش بی حاصل وادارند. با خرافه و افسانه علی را تبدیل به مقام و منزلتی می کنند که جز اظهار معجزه و کرامت کاری نمی کند، مردم هم در مقابلش جز شفای بیماران و ادای قرض توقعی ندارند. حال آنکه علی نهج البلاغه علی دیگری است. متاسفانه در این سال ها غلبه با غلات بوده و چهره حقیقی علی در لایه های ضخیم اغراق و افسانه محجوب مانده. حال آنکه علی در آینه نهج البلاغه اسوه عدالت و اخلاق است و در فتوت و پارسایی نیکوترین معلمی است که بشر به خود دیده. به جای اینکه از علی درس زندگی بگیریم، در حکمتش تامل کنیم و عدالتش را تا آنجا که توان داریم در زندگی به کار بندیم و به حق گویی و حق طلبی اش تاسی کنیم و در برابر عظمتش سر تعظیم فرود آوریم، به بافته های خطرناک روی آورده ایم و روزبه روز خود را از آن منبع نور و علم دور کرده ایم. ابن عباس بعد از خطبه شقشقیه می گوید بر هیچ امری حسرت نخوردم که بر کلام علی که مردی با سوال بی جا قطعش کرد. او اگر امروز بود و مواجهه ما را با علی می دید و می شنید که از امام چه می خواهیم و چه کرامت هایی به او نسبت می دهیم و از چه حقایقی در وجود آن یگانه غافلیم، شک نکنید که حسرتش صدچندان می شد و پیش از اینکه دق کند ما را، همه ما را به باد ملامت می گرفت و به حال مان افسوس می خورد...