آرشیو چهارشنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۰۹
صفحه اول
۱
سرمقاله

هیاهو برای هیچ

محسن بهاروند

ملاقات رییس جمهور امریکا و رهبر کره شمالی مدتی است که توجه جهانی را به خود جلب کرده است. پیش بینی های بسیار زیادی در مورد این مذاکرات صورت گرفت. پس از این نیز دونالد ترامپ، رییس جمهور امریکا بسیار به آن افتخار کرده و سعی خواهد کرد که آن را به عنوان یک دستاورد بزرگ معرفی کند.

ولی واقعیت این است که این فقط یک ملاقات جنجالی بود و دستاورد واقعی برای امریکا نداشت. جای تعجب است که دونالد ترامپ و تیمش توافقی به جامعیت برجام با داشتن مکانیسم بی نظیر نظارت و ارزیابی را نوعی شکست تفسیر کرده و توافق خود که پس از چند ماه رفت و آمد حاصل آن یک بیانیه چهار ماده ای است - که در خوشبینانه ترین حالت مشحون از ابهام است- را یک پیروزی معرفی می کنند. صادقانه باید گفت که بسیاری از تحلیلگران به هیچ وجه انتظار چنین نتیجه ضعیفی از تیم مذاکراتی امریکا نداشتند. روشن است که امریکا نتوانسته است رهبر کره شمالی را قانع کند که از مواضع خود کوتاه بیاید و می توان گفت چشم انداز روشنی برای آینده و تداوم این مذاکرات متصور نیست و حتی این بیانیه امریکا را در وضعیت دشواری قرار خواهد داد. من سعی می کنم بندهای این توافق را یک به یک به اختصار تحلیل کنم تا سخنم بیشتر برای مخاطب روشن شود. طرفین در بند اول توافق کرده اند که روابط دوجانبه ای برقرار کنند. بلافاصله پس از این جمله گفته اند «مطابق خواست مردم دو کشور» برای ایجاد صلح و سعادت. از نظر تکنیکی اراده بدون قید و شرط دو کشور برای برقراری روابط کامل بیان نشده است، زیرا بلافاصله به نحوی بسیار ظریف و غیرمستقیم چنین روابطی مشروط شده است به خواست مردم دو کشور. اگر قصد بر انجام قطعی این کار بود بیانیه باید به صورت ساده می نوشت روابط برقرار می شود یا حداقل می نوشت «در راستای خواست مردم دو کشور» این روابط برقرار می شود. به لحاظ تکنیکی می توان گفت که طرفین در این مورد به نتیجه قطعی نرسیده اند. گذشته از آن، این بند امریکا را در موقعیت دشواری قرار خواهد داد. بعید است امریکا به زودی این بند را اجرا کند بدون اینکه به خواسته های دیگر خود برسد، زیرا در واقع تحریم های امریکا و سلاح هسته ای کره شمالی مانع برقراری روابط نزدیک دو کشور هستند. اگر ترامپ در برقراری روابط جدید جدی باشد چاره ای جز لغو تحریم ها ندارد. این دقیقا چیزی است که کره شمالی به آن نیاز دارد و قصد دارد از این طریق به انزوای طولانی خود پایان دهد. اگر ترامپ تحریم ها را رفع نکند، مجبور است به مواضع قبلی برگردد و دو کشور مجددا در نقطه صفر متقابل قرار خواهند گرفت. در مجموع این بند از آنجا که امریکا را در موقعیت دشواری قرار خواهد داد، به نفع کره شمالی است. در بند دوم بیان شده که امریکا و کره شمالی تلاش های مشترکی انجام خواهند تا یک «رژیم» صلح در شبه جزیره کره برقرار کنند. جای سوال دارد که چرا به جای انعقاد موافقتنامه یا توافق صلح از کلمه رژیم استفاده شده است. مشخص است که توافق کامل و روشنی در مورد انعقاد توافق صلح بین دو کره صورت نگرفته است. کلمه رژیم یک کلمه مبهم است و معمولا به معنی مجموعه ای از توافقات یا اقدامات سیاسی و حقوقی است. اهمیت موضوع در این نکته است که توافق صلح می تواند به زیان امریکا تمام شود. در صورتی که توافق صلح بین دو کره صورت گیرد امریکا بهانه قابل قبولی برای حفظ نیروهای نظامی خود در کره جنوبی و در آب های ساحلی آنکه به مقصود دیگری که بخشی از آن مرتبط با چین است را نخواهد داشت. توافق صلح بالقوه می تواند قطعنامه های شورای امنیت را علیه کره شمالی لغو کرده و بعضی از بهانه ها را برای تحریم آن کشور از بین ببرد. روشن است که مطلوب کره شمالی انعقاد توافقنامه صلح بوده است ولی کلمه «رژیم صلح» در آینده می تواند شامل توافق صلح، حضور نیروهای امریکایی و سایر موارد هم باشد. معمولا برای جلوگیری از شکست مذاکرات کلمات مبهم و چند پهلو به کار گرفته می شود. در اینجا می توان گفت کره شمالی تا حدودی از خواسته اصلی خود اندکی عقب نشینی کرده است ولی واقعیت این است که کره شمالی با واقع گرایی می دانسته است که در بهترین وضعیت هم نمی تواند برای روابط امریکا و کره جنوبی تصمیم گیری کند. در بند سوم تعهد شده است که کره شمالی طبق «بیانیه پانمونجوم» در راستای غیرهسته ای شدن شبه جزیره کره فعالیت کند. این بند قصد اصلی انجام مذاکرات بود. ولی با کمی دقت دیده می شود که کره شمالی تعهد جدیدی متقبل نشده است. کره شمالی اصولا مشکلی با تعهد مندرج در این بند ندارد. اولا بیانیه تعهدی روشن برای کره شمالی برای غیر هسته ای شدن بیان نکرده است. کره شمالی تنها تعهد داده است که در این راستا اقدام کند. ثانیا اقدام کره شمالی در راستای غیر هسته ای شدن «شبه جزیره کره» است نه فقط کره شمالی. یک تفاوت بسیار آشکار بین نظر امریکا و کره شمالی وجود دارد. امریکا به دنبال غیرهسته ای شدن کره شمالی است. در حالی که کره شمالی در پی غیرهسته ای شدن شبه جزیره کره است. پیامد این بند چیست؟ اگر غیر هسته ای شدن شبه جزیره کره را بپذیریم آنگاه باید بپذیریم که اولا همزمان با انهدام سلاح هسته ای کره شمالی امریکا هم باید تجهیزات خود اعم از هواپیما، ناو و زیردریایی مسلح به سلاح هسته ای را از زمین، هوا و آب های شبه جزیره کره خارج کند. دوم اینکه منظور از «غیرهسته ای شدن» در لغت انگلیسی که ملاک اعتبار بیانیه است صرفا از بین بردن سلاح هسته ای است نه تاسیسات هسته ای که صلح آمیز باشد. بیانیه در مورد دو موضوع در این چارچوب مسکوت است. اول برنامه صلح آمیز هسته ای کره شمالی و دوم موشک های قاره پیما. مشخص است که کره شمالی حتی اگر سلاح هسته ای خود را امحا کند سعی می کند یک برنامه صلح آمیز هسته ای در سطح کره جنوبی را حفظ کند. کره جنوبی اکنون اورانیوم را در سطوح بسیار بالا حدود شصت درصد خلوص غنی سازی می کند. اگر کره شمالی چنین درصدی از غنی سازی را حفظ کند و موشک های قاره پیمای خود را نیز داشته باشد در آینده و در صورت نیاز به سلاح هسته ای با توجه به تجربه و تخصص خود رسیدن مجدد به سلاح هسته ای برای این کشور کار بسیار آسانی خواهد بود. امریکا در واقع در این بند نتوانسته است خواسته خود را به کره شمالی تحمیل کند. بلکه این کره شمالی است که با زیرکی هیچ تعهد مشخصی را نپذیرفته و مواضع قبلی خود را تکرار کرده است. بند چهارم بیانیه در واقع ناظر بر یک کار روتین پس از ترک مخاصمه مسلحانه است. در این بند طرفین تعهد کرده اند که برای بازگرداندن باقیمانده جنازه های ناشی از جنگ اقدام کنند و برای شناسایی اجساد باقیمانده هم تلاش کنند. این کار در واقع باید بیش از نیم قرن پیش صورت می گرفت. بلافاصله پس از آتش بس باید مطابق حقوق بین الملل بشردوستانه این اقدام صورت می گرفت. لذا گرفتن یک نتیجه خاص از یک امر معمول بین کشورها خیلی مد نظر نبوده و این کار صرفا یک اقدام بشردوستانه است و بدون این بیانیه هم طرفین ملتزم به انجام این اقدام بودند. در مجموع و به عنوان نتیجه گیری می توان امریکا و شخص ترامپ را بازنده این دور از مذاکرات دانست. روشن است که ترامپ نیاز به این توافق داشته و در بیشتر موارد مجبور شده است از خواسته های اولیه خود چشم پوشی کند یا آنها را در ابهام نگه دارد. اگر دونالد ترامپ به روش معمول خود مدعی پیروزی در این مذاکرات شود موجب تعجب خواهد شد. برعکس ترامپ، باید یک نمره مثبت به طرف کره ای داد که بدون جنجال یا ایجاد حاشیه با قاطعیت خوبی وارد مذاکرات شد و تحت تاثیر تبلیغات و صحنه سازی های امریکا و شخص ترامپ قرار نگرفت و با وجود برداشت های اشتباه خیلی از مفسران به صورت کاملا حرفه ای توانست چنین مذاکره ای را در قدم اول و تا این مرحله به سود خود انجام داد. اما اگر من بخواهم توصیه ای به طرف کره ای بکنم حتما به دو مورد اشاره خواهم کرد: اول اینکه امریکا ممکن است بازنده متن باشد ولی الزاما نمی توان گفت در نهایت و در فرامتن هم بازنده خواهد بود. اصولا روش امریکا این است که متنی را به نتیجه رسانده و پس از پایان مذاکرات با انجام اقداماتی و تحمیل تفسیر و تاویل های یکجانبه و خودسرانه سعی می کند نتیجه نهایی را به سود خود تغییر دهد. کره باید مراقب این روش امریکا باشد. دومین توصیه این است که در یک نگاه سطحی و با احتیاط می توان گفت که نفع کره شمالی بیشتر در اجرای تعهدات مندرج در این بیانیه به ترتیبی است که در بیانیه نوشته شده است. امریکا ممکن است ابتدا به سدنبال اجرای بندهایی در آغاز کار باشد که به نفع اوست و در نهایت می تواند از اجرای تعهداتی که به نفع کره است شانه خالی کند.