آرشیو چهار‌شنبه ۲۳ خرداد ۱۳۹۷، شماره ۳۱۶۹
صفحه اول
۱
سرمقاله

توافق حداقلی

دکتر کیهان برزگر ( استاد روابط بین الملل)

بعد از چندین روز هیجان رسانه ای درباره نتایج احتمالی نشست رهبران آمریکا و کره شمالی، دونالد ترامپ و کیم جونگ اون، در 12 ژوئن 2018، اکنون مشخص شده این توافق بیشتر متمرکز بر نیاز متقابل رهبران این دو کشور در دستیابی به یک «توافق حداقلی» برای مدیریت روابط دوجانبه دو کشور در معادلات سیاست جهانی و فهم بیشتر از اهداف، نیات و ظرفیت های یکدیگر بوده تا دستیابی به نتایج استراتژیک مورد انتظار. بی تردید برای ترامپ، موفقیت شیوه جدید دیپلماسی اش بر مبنای معامله محوری و «توافق بزرگ» و برای کیم، استفاده از فرصت این شیوه ترامپ برای خنثی کردن تهدیدات ترامپ و یک توافق احتمالی برای رفع تحریم های آمریکا، بسیار حائز اهمیت بوده است. به عبارت دیگر، هر دو رهبر خواهان نوعی مصالحه در این مرحله و موفق نشان دادن این نشست بوده اند.

در طرف آمریکا، درگیر نکردن جان بولتون که بیشتر خواهان تداوم سیاست های سخت تحریمی و تغییر رژیم است، نشان از تمایل شدید ترامپ به موفقیت در این نشست داشته است. ترامپ برای اولین بار و با انرژی زیادی، بیشتر از یک ساعت در پرسش و پاسخ مطبوعاتی، صرفا از موفق بودن این نشست صحبت کرد. اما در عمل، انتظارات اصلی جهانی از این نشست یعنی تعهددادن کیم به غیراتمی کردن شبه جزیره کره از یک سو و تضمین ترامپ به رفع تحریم های دوجانبه و بین المللی علیه کره شمالی از سوی دیگر، با یک طرح عملیاتی مشخص همراه نبود و حتی با جزئیات کمتری بحث شد. البته رهبر کره شمالی در یک قالب کلی، بر تعهد خود در محدودکردن آزمایش های هسته ای و بستن پایگاه های نظامی مربوطه تاکید کرد. در مقابل ترامپ نیز اعلام کرد مانورهای نظامی مشترک آمریکا با کره جنوبی را که سابقه ای طولانی دارد، به دلیل هزینه سازبودن آن متوقف خواهد کرد که این خود به معنای یک مصالحه جدی از سوی ترامپ به حساب می آید.

البته این نشست برای رهبر کره شمالی مهم تر بود؛ چون خواهان گرفتن امتیازات بیشترسیاسی-اقتصادی از این گفت وگو است. در مقابل، ترامپ به پیمودن چند قدم اولیه برای دستیابی به اهداف جامع آمریکا در مسیر توافق راضی است. ترامپ در مصاحبه مطبوعاتی تاکید کرد اتمی زدایی روندی طولانی است و چندین مرحله دارد و تا زمانی که توان هسته ای کره شمالی پابرجا باشد، تحریم ها رفع نخواهند شد. بر همین مبنا، گفت وگو در این زمینه مشخص، با جزئیات کمتر و کوتاه تری همراه شد.

هم زمان اینکه رهبر کره شمالی از همه برنامه هسته ای خود صرف نظر کند، جای تردید جدی است؛ اما اینکه حاضر به انجام مصالحه برای دستیابی به بعضی اهداف سیاسی و اقتصادی، در شرایط فعلی کاملا پذیرفتنی است. در واقع، شیوه مدیریت سیاست جهانی و تهدید ترامپ، کیم را نگران کرده و بنابراین او خواهان خنثی کردن یا حداقل متعادل کردن تهدیدات رئیس جمهور آمریکاست. هم زمان رهبر کره شمالی خواهان توسعه اقتصادی به دلیل نارضایتی های داخلی ناشی از فقر اقتصادی است که اکنون تحت تاثیر تحریم های جاری امکان پذیر نیست.

از سوی دیگر، رهبر کره شمالی در شرایطی که این کشور یک قدرت هسته ای شده، خواهان گفت وگو با آمریکا شده است. وضعیت جدید پیونگ یانگ نوعی برابری استراتژیک از نظر دستیابی به «موشک بالستیک قاره پیما» است که می تواند آمریکا را هدف قرار دهد. این گونه کیم می تواند افکار عمومی را قانع کند که از نظر کمی و کیفی، به نوعی «تعادل استراتژیک» با آمریکا رسیده است. از این لحاظ، باید گفت رهبر کره شمالی از ابزار هسته ای نه به عنوان ابزاری برای جنگ با آمریکا، بلکه با هدف ایجاد و جلب همکاری با این کشور استفاده می کند.

پیونگ یانگ با حل مسئله هسته ای خود به شکل فعلی، دنبال سه هدف عمده است؛ نخست، بهبود روابط با چین، کره جنوبی و آمریکا. دوم، دستیابی به همکاری و کمک های اقتصادی که نیاز مبرم کشور است؛ به ویژه که تجربه فروپاشی اقتصادی دهه 1990 را دارد و سوم، رفع تحریم های دوجانبه و چندجانبه موجود. همه این اهداف با رسیدن به یک توافق همه جانبه با آمریکا در روند گفت وگوهای دوجانبه محقق می شود. اکنون رهبر کره شمالی ترامپ را یک تهدید واقعی و هم زمان یک راه حل برای خروج از بن بست اقتصادی می بیند؛ یعنی در معادلات خود، نگاهی استراتژیک به آمریکا دارد. از این نظر، شاید بتوان گفت پیونگ یانگ گسترش روابط با آمریکا در شرایط فعلی را حتی مهم تر از روابط با چین، روسیه و کره جنوبی در نظر می گیرد. تجربه ویتنام نیز نشان می دهد که با وجود سال ها جنگ با آمریکا، هانوی اکنون از طریق همکاری با واشنگتن به توسعه و رشد اقتصادی بیشتری رسیده است تا از گسترش روابط با چین و روسیه. به هرحال، هدف واقعی نشست سران آمریکا و کره شمالی در این مرحله، بیشتر دستیابی به توافقی حداقلی مبتنی بر اصول با هدف آگاهی از نیات صادقانه، اعتمادسازی متقابل و ارزیابی ظرفیت های یکدیگر بوده تا دستیابی به نتایج فوری، اهداف و انتظارات واقعی مبتنی بر نیازهای استراتژیک دو کشور که در بالا اشاره شد. در نهایت باید گفت ترامپ در گفت وگوی مطبوعاتی بعد از نشست سران دو کشور، اعلام کرد تمایل زیادی به اجرای چنین مدل به اصطلاح موفقیت آمیزی درباره ایران دارد. البته او ایران و کره شمالی را دو مدل متفاوت ارزیابی کرد و بیان کرد مسئله اصلی ایران، نفود به منطقه مدیترانه است. فرصت ترامپ در گفت وگو با کره شمالی این است که متحدان کره شمالی؛ یعنی چین و روسیه، خواهان غیراتمی شدن شبه جزیره کره هستند و از این نظر از نتایج مثبت این گفت وگو خوشحال اند؛ اما درباره ایران، متحدان منطقه ای آمریکا؛ یعنی سعودی ها و نتانیاهو، پشت پرده فشار سیاسی-اقتصادی آمریکا به ایران هستند؛ بنابراین پیگیری یک سیاست مستقل از سوی ترامپ بدون درنظرگرفتن خواسته های آنها، کمتر متصور است. فراتر از این، چالش اصلی ترامپ در یک توافق بزرگ با ایران، این است که او می خواهد دیدگاه حداکثرگرایانه خود را به ایران تحمیل کند. این ویژگی، با اصول یک توافق بزرگ؛ یعنی وجود «نیازهای متقابل استراتژیک» و «نیات و اهداف صادقانه» در تضاد است؛ اما هیچ کدام از این دو ویژگی در شرایط فعلی بین ایران و آمریکا، به ویژه با خروج ترامپ از برجام و فشار بر بقیه اعضای باقی مانده در برجام به ویژه تردیدهای اروپا، وجود ندارد.