آرشیو دو‌شنبه ۲۸ خرداد ۱۳۹۷، شماره ۹۲۴۰
صفحه اول
۱
سرمقاله

بخش نخست

نشانگان دیپلماسی هسته ای ایران؛ مماشات یا اقدام متقابل

دکتر ابراهیم متقی (استاد دانشگاه تهران)

دیپلماسی هسته ای ایران در سال های بعد از قطعنامه 1929 شتاب بیشتری پیدا کرد. قطعنامه 1929 شدیدترین تحریم های اقتصادی و راهبردی علیه ایران را اعمال می کرد. وزیر امورخارجه وقت آمریکا خانم هیلاری کلینتون به این موضوع اشاره داشت که «تحریم های شکننده» علیه ایران را اعمال خواهد کرد. قطعنامه 1929 در سال 2010 به تصویب رسید و بعد از 6 ماه آثار تحریم های بین المللی در ساختار اقتصادی، سیاسی و اجتماعی ایران انعکاس پیدا کرد.

دیپلماسی هسته ای را می توان به عنوان تلاش سازمان یافته برای ارتقاء منافع ملی دانست. مذاکرات ایران و کشورهای جهان غرب در شرایطی آغاز شد که ایران از قابلیت های ابزاری لازم برخوردار بوده و این امر منجر به ایجاد زمینه برای مذاکرات متوازن گردید. مذاکراتی که بتواند اهداف راهبردی جمهوری اسلامی ایران را به گونه ای تامین نماید که تهدیدات کاهش یافته و زمینه برای بازسازی موقعیت ایران در سیاست بین الملل به وجود آید.

در این فرآیند، رویکرد مقام معظم رهبری مبتنی بر حفاظت از ارزش های راهبردی در قالب مقاومت و دیپلماسی متوازن بوده است. در نگرش ایشان، عمل گرایی نمی تواند به تنهایی مطلوبیت های لازم را برای واحدهای سیاسی به وجود آورد. هرگونه کنش راهبردی نیازمند سنجش جوانب کار بوده که از طریق سازوکارهایی همانند ائتلاف سازی، دیپلماسی، همکاری های چندجانبه و تحقق اهداف تعیین شده از طریق ابزارهای در دسترس حاصل می شود.

ریسک پذیری بخش اجتناب ناپذیر کنش راهبردی در انگاره ذهنی رهبری محسوب شده و بسیاری از آراء ایشان براساس اراده برای تغییر و بهینه سازی موقعیت تبیین و تفسیر می شود.

براساس قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران، رهبری به عنوان محور اصلی سیاست های راهبردی تلقی می شود. نقش رهبری از این جهت اهمیت دارد که سیاست های کلان را اتخاذ نموده و براساس آن زمینه برای اجرای سیاست ها در فضای تعاملی ایجاد خواهد شد. به عبارت دیگر، الگوی رفتار رهبری معطوف به «تراز انقلاب اسلامی» خواهد بود، در حالی که الگوی رفتار مقام های اجرایی به ویژه ریاست جمهوری معطوف به تامین حداکثر منافع ملی از طریق تعامل سازنده و الگوهای کنش همکاری جویانه متوازن با سایر کشورها در «تراز جمهوری اسلامی» است.

ارزیابی قانون اساسی نشان می دهد که نقش رهبری و ریاست جمهوری در حوزه سیاست خارجی و امنیت ملی ماهیت درهم تنیده، به هم پیوسته و هم تکمیل دارد.

در این فرآیند، ریاست محترم جمهوری نیز به عنوان دومین مقام اجرایی کشور مسئولیت تامین منافع ملی و اهداف راهبردی جمهوری اسلامی را عهده دار خواهد بود. اگر سیاست های کلان و جهت گیری کلی سیاست خارجی و اهداف امنیتی جمهوری اسلامی براساس رویکرد رهبری تنظیم می شود، الگوی اجرا برای حداکثرسازی منافع ملی نیز مربوط به ریاست جمهوری خواهد بود. انگاره ذهنی تیم سیاست خارجی ایران در دوران آقای روحانی معطوف به نشانه هایی از عمل گرایی، همکاری های چندجانبه و دیپلماسی هسته ای برای پایان دادن به تحریم ها بوده است.

در نگرش ریاست محترم جمهوری ایران، حل مشکلات اقتصادی و سیاسی کشور در گرو سیاست خارجی بوده و محور اصلی سیاست خارجی ایران را دیپلماسی هسته ای تشکیل می داد. به همین دلیل است که میزان موفقیت و یا عدم موفقیت دیپلماسی هسته ای تاثیر خود را در زندگی اجتماعی و اقتصادی جامعه به جا خواهد گذاشت. پیوند مسائل اجتماعی و اقتصادی در ایران با موضوع دیپلماسی هسته ای که مورد توجه آقای روحانی قرار گرفته، منجر به شرایطی گردید که چالش های ترامپ برای دیپلماسی هسته ای تاثیر خود را بر اقتصاد سیاسی و اجتماعی ایران به جا خواهد گذاشت.

1. جهت گیری و فرآیند دیپلماسی هسته ای ایران

گام اول دیپلماسی هسته ای ایران مربوط به فعالیت هایی است که وزارت امورخارجه ایران در سال 1391 آغاز نمود. در این دوران تاریخی، دو گروه مذاکره کننده دیپلماسی هسته ای وجود داشت. سعید جلیلی مذاکره کننده ارشد شورای عالی امنیت ملی، فعالیت های خود را در قالب گروه 1+5 ادامه می داد.

به موازات چنین فرآیندی، زمینه برای مشارکت وزارت امورخارجه در روند دیپلماسی رسمی و غیرعلنی آغاز شد. علی اصغر خاجی معاون وقت اروپا و آمریکا در وزارت امورخارجه سه دوره مذاکرات غیرعلنی با هیئت امریکایی به ریاست «ویلیام برنز» ادامه داد.

تمامی مذاکرات انجام شده در این دوران تاریخی معطوف به تلاش سازمان یافته برای توجه به خطوط قرمز راهبردی جمهوری اسلامی ایران بوده است. حتی در مذاکرات مسقط تیم وزارت امورخارجه ایران تلاش داشت تا سیاست های رسمی کشور مبتنی بر دیپلماسی برای کاهش تهدیدات از طریق سازوکارهای دیپلماتیک را پیگیری نماید. تیم شورای عالی امنیت ملی نیز عمدتا بر سیاست های اعلامی نظام سیاسی تاکید داشته و علی رغم حفظ معیارهای اصلی دیپلماسی انقلابی، نتوانست در سیاست عملی گام موثری برای ارتقاء اهداف و منافع ملی کشور بردارد.روند دیپلماسی هسته ای ایران براساس این انگاره انجام گرفت که زمینه برای پایان دادن به تحریم های اقتصادی به وجود آید. ماموریت تیم مذاکره کننده در تمامی سطوح معطوف به همکاری برای پایان دادن به تحریم ها و تلاش برای به حداقل رساندن خصومت های راهبردی همانند تحریم های اقتصادی بوده است. در این دوران، مقام معظم رهبری تاکید داشتند که دیپلماسی هسته ای می بایست منجر به حفظ عزت ملی و پایان دادن به تحریم ها شود. از سوی دیگر، ایشان تاکید داشتند که اعتماد به سیاست های جهانی و ایالات متحده هیچ گونه مطلوبیتی را برای کشور ایجاد نخواهد کرد. در عین حال اجازه دادند که روند دیپلماسی هسته ای برای تحقق اهدافی همانند کاهش خصومت ها، غیرامنیتی شدن ایران و پایان تحریم ها انجام گیرد.

گام دوم دیپلماسی هسته ای ایران مربوط به شرایطی است که زمینه برای انتقال پرونده های مذاکراتی در حوزه دیپلماسی هسته ای از ریاست جمهوری و شورای عالی امنیت ملی به وزارت امورخارجه فراهم شد. وزیر امورخارجه نقش محوری در روند مذاکرات را عهده دار شده و زمینه برای شکل گیری ماراتن کنش دیپلماتیک به وجود آمد. چنین فرآیندی توانست تاثیر خود را در موقعیت و روابط ایران با سایر کشورها به جا گذارد. اگرچه این ذهنیت وجود داشت که برنامه جامع اقدام مشترک می تواند ایران را از فضای امنیتی شدن خارج سازد، اما چنین روندی نتوانست منجر به عادی شدن روابط اقتصادی و راهبردی ایران در مقیاس منطقه ای و جهانی شود. روند دیپلماسی هسته ای ایران در دوران روحانی افکار عمومی جامعه را به گونه ای تهییج نمود که دیپلماسی هسته ای به عنوان تنها راه حل ایران برای عبور ار بحران خواهد بود. دولت روحانی بر این اعتقاد بود که بحران هسته ای غیرضروری بوده و ایران باید بتواند از طریق سازوکارهای همکاری جویانه جایگاه خود را در سیاست جهانی ارتقاء دهد. حسن روحانی در آبان 1392 و چندماه بعد از آغاز دیپلماسی هسته ای نامه ای به رهبری جمهوری اسلامی ایران نوشتند که ماهیت تبریک آمیز داشت. ایشان اعلام داشتند که حق ایران در غنی سازی اورانیوم تضمین شده و دیپلماسی هسته ای ایران چنین موفقیتی را به وجود آورده است. چنین رویکردی توسط مقام های سیاسی آمریکا به ویژه جان کری وزیر امورخارجه به چالش کشیده شد و نامبرده تفسیر کاملا متفاوتی را ارائه داد. تفسیر متفاوت در ارتباط با سازوکارهای برجام مربوط به شرایطی بود که مذاکرات لوزان در سال 1394 به پایان رسید. در پایان مذاکرات لوزان، زمینه برای تنظیم «فکت شیت» ایرانی و آمریکایی به وجود آمد. آمریکایی ها فکت شیت خود را منتشر نموده و مقام های رسمی ایرانی از انجام چنین اقدامی خودداری نموده و آن را معطوف به مواضع و مصاحبه کارگزاران دیپلماتیک و هیئت مذاکره کننده دانستند. ماراتن دیپلماسی هسته ای مربوط به تیرماه 1394 بوده که بیش از 20 روز به طول انجامید و مقام های وزارت امورخارجه متن پیشنهادی برجام را براساس مفاهیم تاثیرگذار بر تعهدات کشورها مورد تبادل نظر قرار دادند. تصویب برجام مورد پذیرش نهادهای سیاسی و بخش قابل توجهی از گروه های اجتماعی ایران قرار گرفت. همگان بر این اعتقاد بودند که روندهای جدید معطوف به سازوکارهای همکاری جویانه نظام بین الملل با ایران بوده و امیدوار بودند که تحریم ها پایان پیدا کند.