آرشیو سه‌شنبه ۱۲ تیر ۱۳۹۷، شماره ۳۱۸۵
صفحه اول
۱
سرمقاله

«مذاکره»؛ آری یا خیر؟

دکتر جاوید قربان اوغلی ( دیپلمات ارشد)

اعمال تحریم های جدید آمریکا علیه ایران متعاقب خروج این کشور از برجام، شرایطی را به وجود آورده است که نداشتن راهبرد متناسب برای مقابله با آن، می تواند کشور را درگیر مشکلاتی جدی کند. دستور ترامپ به دست اندرکاران اعمال تحریم های جدید کاملا روشن است؛ ممانعت از فروش نفت ایران و توقف کامل آن تا قبل از 13 آبان (چهارم نوامبر). از زمان صدور این فرمان، دست اندرکاران دستگاه عظیم دیپلماسی این قدرت اقتصادی و نظامی جهان، برای عملیاتی کردن آن به تکاپو افتاده اند. هدف اولیه آمریکا، ترغیب یا در صورت لزوم تهدید خریداران نفت ایران از طریق اعمال تحریم های ثانویه علیه کشورهای هدف برای کاهش یا توقف خرید نفت از ایران است. سفر هفته گذشته نیکی هیلی به هند و ملاقاتش با نخست وزیر این کشور، اعمال فشار به دهلی نو، یکی از مهم ترین خریداران نفت ایران، گام مهمی در این زمینه بود. به نظر می رسد طرح موضوعاتی مانند توانایی آمریکا در اعمال این راهبرد یا شرایط بازار جهانی نفت برای توفیق نیافتن آمریکا در راهبرد جدید، سوالات و موضوعات گمراه کننده ای هستند که حاصلی جز اتلاف وقت و انرژی دست اندرکاران در ایران برای برنامه ریزی و مقابله با بحران پیش رو ندارند؛ امری که در صورت بی توجهی، علاوه بر مشکلات اقتصادی، دربردارنده مخاطرات دیگر برای کشور است. صورت مسئله کاملا روشن است؛ مسدودکردن راه های قانونی فروش نفت از سوی ایران، توقف کامل یا رساندن آن به حداقل ممکن. این وضعیت در سال های آخر دولت احمدی نژاد تجربه شد و پس از نتیجه نگرفتن از راهکارهایی که آثار و تبعات آن تا امروز گریبانگیر کشور است، مسیر مذاکره در پیش گرفته شد. پس از گذراندن مسیری طولانی و مذاکراتی نفس گیر، کشور از چنبره قطع نامه های ذیل فصل هفتم شورای امنیت سازمان ملل متحد، تحریم های فلج کننده و انزوای جهانی رها شد. برخلاف مدعیانی که در مذاکرات نفس گیر بر طبل دلواپسی کوبیدند، توافق هسته ای حاصل راهبرد صحیح «مذاکره» بود که با تدبیر «نرمش قهرمانانه» رهبر انقلاب، انتخاب رویکرد «تعامل با جهان» در راهبرد سیاست خارجی کشور و پذیرش منطق برد- برد به نتیجه رسید. هیچ دلیلی برای این مدعا روشن تر از مخالفت صریح اسرائیل و عربستان در 22 ماه مذاکره و خروج آمریکا از آن پس از روی کارآمدن ترامپ نیست. برون رفت از شرایط کنونی در پرتو رویکرد جدید آمریکا، قبل از هرچیز نیازمند قبول اصل «مذاکره» به عنوان ابتدایی ترین اصل پذیرفته شده جهان در حل وفصل اختلافات و حتی مخاصمات است. مذاکره فقط ابزاری عادی و متداول در مناسبات بین المللی و صرفا تاکتیکی برای تامین اهداف کشورها و خلع سلاح طرف مقابل در اختلافاتی است که ممکن است در نبود راه حل مذاکره، به تشدید بحران و در نهایت جنگ کشیده شود. در هیچ مکتب سیاسی ای نمی توان مذاکره را به معنای سازش یا تسلیم تلقی و تفسیر کرد. بنابراین به نظر می رسد قبل از هرچیز تغییر این ذهنیت، پشت سرگذاشتن ادبیات رایج کنونی و ترویج فرهنگ گفت وگو در فضای سیاسی جامعه ضروری باشد. برخلاف تصور اولیه از این امر، توصیه به مسئولان کشور برای مذاکره با آمریکا، در شرایط کنونی و بدون زمینه سازی اولیه نیست. تعلل ایران در لابی گری و کناره گیری عناصر طرفدار برجام از کابینه ترامپ و کنارگذاشته شدن افراد باقی مانده با فشارهای لابی صهیونیستی، فرصت را برای مخالفان برجام فراهم کرد.

در ماه های اولیه روی کارآمدن ترامپ، ایران می توانست با استفاده از راهکارهای دیپلماتیک و مذاکره درباره موضوعاتی که ترامپ آن را بهانه ای برای خروج از برجام قرار داد، مانع شکل گیری فضای کنونی علیه ایران شود. در شرایط کنونی نیز که ترامپ و تیم به شدت ضدایرانی او در هیئت حاکمه با همراهی رژیم صهیونیستی به دنبال تحقق راهبرد جدید خود در به بن بست کشیدن اقتصاد کشورمان در عرصه داخلی و احیای ایران هراسی در عرصه بین المللی و آماده سازی افکار عمومی جهان برای بازگشت به دوره قبل از برجام هستند، ضروری است از هر اقدامی که م‍وید رفتار آمریکا درباره ایران باشد، پرهیز کرد. رویکرد ترامپ در مناسبات جهانی و تجارت بین المللی، آمریکا را به شدت تحت فشار قرار داده است؛ تا جایی که نخست وزیر کانادا، متحد دیرینه و همسایه دیوار به دیوارش، به مردم کشورش مقابله با سیاست های ترامپ و پرهیز از سفر به آمریکا را توصیه می کند. در چنین شرایطی، عبور عزتمندانه از تونل وحشت ترامپ نیازمند تعامل با جهان در همه زمینه های اقتصادی و تثبیت موقعیت خود در مناسبات بین المللی است. مذاکرات جدی با اروپا درباره موضوعاتی که قبلا مطرح شده، موضع اتحادیه را در مقابل آمریکا تقویت خواهد کرد. در همین راستا، حل وفصل مشکلات با عربستان سعودی در راهبردهای منطقه ای باید در اولویت سیاست خارجی قرار گرفته و قبل از آنکه فرصت ها در موضوعات محل اختلاف دو کشور از دست رفته و به تهدید تبدیل شود، آنها را از طریق مذاکرات جدی و با منطق برد- برد بین دو همسایه حل وفصل کرد. قبلا در همین ستون از برجام با عنوان «خاکریز قابل اتکا» یاد کرده ام. برجام محصول «مذاکره با دشمن» بود. آمادگی ایران برای مذاکره، همین دشمن را آچمز کرد و بزرگ ترین رویداد دیپلماتیک در عرصه جهانی را رقم زد. تا قبل از آغاز دور جدید مذاکرات، حتی تصور پیاده روی شانه به شانه وزیر خارجه ایران در کنار وزیر خارجه آمریکا در مخیله هیچ کس نمی گنجید. این اتفاق افتاد و اتفاقا برنده آن هم ایران بود؛ تا جایی که تاریخ 40ساله انقلاب نشان می دهد، ایران از «مذاکره» حتی با آمریکا که روابط دیپلماتیک نیز با آن برقرار نیست، ضرر و زیان نکرده است. مذاکرات چندجانبه «بن» درباره افغانستان با حضور آمریکا و ازبین بردن خطر طالبان در مرزهای شرقی و مذاکرات درباره عراق پس از سرنگونی صدام و تثبیت حکومتی (اگر نگوییم همسو) لااقل غیرمتخاصم پس از چندصدسال در مرزهای غربی، نمونه هایی انکارنشدنی در کارآمدی مذاکره برای تحقق اهداف و منافع ملی است. در حالی که خروج آمریکا از برجام، خیمه های اقتصاد کشور را که پس از توافق هسته ای به آرامش رسیده بود، دچار اخلال کرد، همسان سازی «مذاکره» با واژه هایی مانند خیانت به آرمان های انقلاب، سازش یا تسلیم در مقابل دشمن، خطایی جبران ناپذیر برای آینده فرزندان کشور است.