آرشیو چهار‌شنبه ۲۰ تیر ۱۳۹۷، شماره ۳۱۹۱
ادبیات
۸
عطف

قطعات یک اثر رها شده

«الفبای ناممکن ها» کتابی است از سایمون کریچلی که با ترجمه فرهاد اکبرزاده در نشر مانیا هنر منتشر شده است. کریچلی در مقدمه ای که بر این کتاب نوشته آن را، که مجموعه ای است از قطعه نگاری ها، قطعات یک اثر رهاشده نامیده است. اثری دایرة المعارف گونه که کریچلی قصد داشته در آن با مدخل های الفبایی «به یک سری پدیده، مفهوم، جایگاه، کیفیت، احساس، شخصیت و حالت» به شکلی بپردازد «که می توان آن را پیرافلسفه نامید».

کتاب رها می شود تا وقتی که دروو بورک کریچلی را به نوشتن «یک چیز تجربی و آزمون گرانه» دعوت می کند و این دعوت، کریچلی را بار دیگر به یاد ایده «الفبای ناممکن ها» می اندازد. کتاب پس از مقدمه کریچلی با بخشی با عنوان «قطعات» آغاز می شود و کریچلی در این بخش توضیح می دهد که چرا فرم قطعه نگاری را در این کتاب برگزیده است. او می نویسد: «بعد از صرف این همه وقت، در کتاب های بسیار، در طول چیزی که گاه زندگی کس دیگری می نماید، با تلاش برای کامل کردن هنر پیوسته و سرهم نویسی، دیدم که قطعه خود را به من تحمیل می کند. و این به این دلیل است که تصمیم گرفته ام که حقیقت را بگویم، حقیقت یک زندگی را. به دلیلی که امیدوارم به زودی معلوم شود، حقیقت را تنها می توان به صورت غیرمستقیم در قطعات انتقال داد. پس، این می تواند یک زندگی تکه تکه باشد». کریچلی آن گاه به پیشینه ها و نمونه های قطعه نویسی اشاره می کند و از جمله به قطعه نگاری های فردریش اشلگل که کریچلی از او به عنوان کسی یاد می کند که «توامان هم در نوشتن و هم نظریه پردازی قطعه استاد بود و این هنر را برای کی یر کگور، نیچه و بسیاری دیگر به جا گذاشت». او درباره تعبیر اشلگل از قطعه می نویسد: «نزد اشلگل، هر قطعه مثل نوعی خارپشت بود، در خود کامل و نسبتا تیغ دار، و او معتقد بود که تنها فرم ممکن برای بیان نظام مند یک فلسفه ی زندگی در ضدنظام کوچک یک قطعه است». کریچلی همچنین از فرناندو پسوا و هنر قطعه نویسی او یاد می کند و این که قطعه نویسی برای پسوا «به مثابه راهی برای ضبط بی قراری» بوده است. او پس از اشاره به پسوا و شیوه قطعه نگاری او در مورد کتاب خود می نویسد: «آیا بی قراری موضوع این کتاب است؟ مسلما ممکن است باشد. اگر آدم بی قرار نباشد، اصلا چرا می نویسد؟ مسئله این است که بی قراری انسان، تشویش و اضطرابش، چیزی ضروری است و انسان را همان چیزی می کند که هست و نمی شود مستقیم مورد خطاب قرار گیرد. تنها می توان غیرمستقیم با آن رودررو شد، بی چهره یا پوشیده با چهره کس دیگر».

کتاب «الفبای ناممکن ها» از مجموعه ای از مدخل ها تشکیل شده است. بعضی از این مدخل ها اسم یک شخص هستند، بعضی اسم یک شهر یا کشور، بعضی هم یک مفهوم یا وضعیت و حالت و... خود «کریچلی» هم یکی از این مدخل هاست. ترجمه فارسی کتاب با ضمیمه ای همراه است که گفت وگوی تاد کسلمن با سایمون کریچلی است. این گفت وگو چنان که در مقدمه مترجم توضیح داده شده برگرفته از پایان کتاب «ابژه های ناممکن» است. آن چه در ادامه می خوانید بخش هایی است از یکی از مدخل های کتاب «الفبای ناممکن ها» که «بی راهه رفتن» نام دارد: «چه چیزی از خودم به من نزدیکتر است؟ هیچ چیز. اما انسان چطور می تواند این را بگوید؟ چطور می توان این نزدیکی به مثابه نزدیکی را بیان کرد، یعنی، از نزدیک؟ خیلی دشوار است، همان طور که هایدگر می گوید چیزی که در زندگی روزمره به من نزدیکترین است دورترین چیزی است که می شود فهمید؛ آن جا که او گفته ی آگوستین را نقل می کند که من به سرزمین مشقات خودم بدل شده ام، به زمین محنتی که در آن جان کندم و عرق ریختم. به نظر من تنها راه بیان نزدیکی خویشتن به خویش به صورت غیرمستقیم است، به واسطه ی صداها و پرسوناهای دیگر، مثل نام های مستعار پسوا. این نام های مستعار نام غریبه هایند، آن ها راه های غریبه کردن خویشتن برای نزدیک شدن به خویش اند، برای تقرب به آن، در نزدیکی. این نزدیکی به خویشتن و به جهان و نزدیکی خویشتن به جهان به قدری نزدیک است که انسان نمی تواند آن ها را تفکیک، مجزا و از هم جدا کند. خود و جهان یک تکه اند. آن ها تکه ای از جامه ای اند که نباید به تکه های جدا از هم، مثل ذهن و واقعیت یا سوژه و ابژه، تقسیم شوند. آن ها تکه ای از همان چیزی اند که از آن ساخته شده ام و آن را ساخته ام. جهان همان چیزی است که شما از آن می سازید...». کریچلی در بخشی دیگر از همین قطعه می نویسد: «تنها کاری که آدم می تواند در یک کتاب بکند گفتن حقیقت است. آدم تنها می تواند این کار را در داستان انجام دهد، با زدن نقاب، با نامیدن خود به اسم مستعار».