آرشیو پنج‌شنبه ۲۱ تیر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۳۲
جامعه
۱۴
در همین زمینه

برخی از مدیران «صدا و سیما» نخوانند!

روی اعصاب مردمان، پاییم

مجتبی احمدی

اشاره: شیخ اجل، «سعدی»، غزلی شیرین دارد با مطلع «ما گدایان خیل سلطانیم/ شهربند هوای جانانیم» که خیلی ها آن را با صدای استاد شجریان در آلبوم «نوا مرکب خوانی» شنیده اند. در شعری که خواهید خواند، به این غزل نظر داشته ام و مصراع های در پرانتز هم، از سعدی است.

ما مدیران خوب اینجاییم

شهروند همین طرف هاییم

«راست کردارهای کاردرست»

این چنین ما و آن چنان ماییم

(تو به «سیما»ی شخص می نگری)

ما مدیر صداوسیماییم

خادم ساکنان پایینیم

چاکر بچه های بالاییم

بس که برنامه هایمان خوب است

در همه خانه ها هویداییم

اولین انتخاب مامانیم

بهترین انتخاب باباییم

«ماهواره» کسی نمی بیند

ما فقط لایق تماشاییم

دوست دارند مردمان ما را

بس که ماهیم، بس که زیباییم

خیرمان می رسد به بیننده

این رسانه است و ما رساناییم

هی نجیبانه راست می گوییم

از دروغ و دغل مبراییم

نیست از ما کسی سیاست باز

نقش داریم و گرم ایفاییم

هرچه باشند دیگران دانا

ما ولی در عوض، تواناییم

می توانیم راه یک شبه را

ظرف صدسال هم بپیماییم

می توانیم هوشمندانه

گوش بیننده را بیالاییم

می توانیم در نمای درشت

گاه یک مشت یاوه فرماییم

بودمان از نمودمان پیداست

سازپنهان کنان دنیاییم

ساز پنهان کنیم با گلدان

ضمن حفظ سمت، گل آراییم

طرح مان گند هم اگر باشد

مع ذلک، مصر به اجراییم

(تنگ چشمان، نظر به «پخش» کنند)

ما ولی پشت صحنه بیناییم

هرچه و هرکه باب میل نبود

ما مهیای کشف و افشاییم

هرکه با ما نبوده دشمن ماست

پس طبیعی ست با احباییم

(هر گلی نو که در جهان آید)

سخت پیگیر خار و خاراییم

«دست در دست هم دهیم» اگر،

روی اعصاب مردمان، پاییم

می توانیم بر مخاطب مان

فلذا، دم به دم، بیفزاییم.