آرشیو دو‌شنبه ۲۵ تیر ۱۳۹۷، شماره ۹۲۶۳
صفحه اول
۱
سرمقاله

مفهوم سطح کافی بحران

حامد حاجی حیدری

مطلب نخست. گفته می شود در «بحران» به سر می بریم، ولی آیا واقعا در «بحران» به سر می بریم؟ این روزها به هر «مسئله»ای هم «بحران» می گویند. اصولا «بحران» عبارت است از شبکه مسائل که به نحوی تلاقی کرده اند که کوشش برای حل یکی از آن ها موجب تشدید سایرین می شود و عملا لاینحل است. با این تعریف، اغلب آن چه امروز به آن «بحران» می گویند، «بحران» نیست، و الا این همه از عبارت «عبور از بحران» استفاده نمی شد، چرا که «بحران» ها عموما قابل عبور نیستند و عبور از آن، استثناء های تاریخی محسوب می شود.- مادراین کشور، روزهایی را با موفقیت سپری کردیم که هیچ یک از مولفه های قدرت امروز را نداشتیم؛ حتی، شبیه آن را هم نداشتیم، ولی باز هم موفق شدیم. امروز، در جایگاه هجدهم اقتصاد جهان، یک موقعیت منطقه ای و جهانی ممتاز داریم؛ رویارویی با آمریکایی که با چین و روسیه و اتحادیه اروپا و آلمان روابط پر تنشی دارد که هر روز پر تنش تر هم می شود. در چنین شرایطی، اعلام بلا وجه «بحران» می تواند موجب دستپاچگی و «قربانی کردن داشته ها در پای نداشته ها» شود؛ رویداد مهم این است: «قربانی کردن داشته ها در پای نداشته ها»... «قربانی کردن داشته ها در پای نداشته ها». این عبارت را به خاطر بسپارید: «قربانی کردن داشته ها در پای نداشته ها».

مطلب دوم. به هرحال این روزها، چون «مسئله»ها کمتر جدی گرفته می شوند، مدام و بی جا از عبارت «بحران» استفاده می شود تا حواس ها به سمت مسائل حاد جمع شود و عمل ها بر آید. با این اوصاف، در مورد تعبیر جدید و رنگ باخته «بحران» که در واقع، همان «حادمسئله» است، یک تعبیر درخشان و آموزنده وجود دارد؛ این که: «سطح کافی بحران، محرک انجام مسئولیت هاست». در واقع، وجود «سطح کافی حادمسائل»، برای عملکرد با نشاط سیستم ضروری است. واقع آن که یکی از عوارض توسعه آن است که مردم توسعه زده، کمتر مسائل را جدی می گیرند، و همواره گمان می برند که ماشین توسعه، می تواند هر نحو خسارتی که ناشی از عدم تحمل مسئولیت ها باشد را ترمیم کند. در جامعه توسعه زده، برای موضوع مهمی مانند کنکور، بارها و بارها مهلت ثبت نام تمدید می شود، و افراد تا نسبت به چیزی که تا این حد مورد اهتمام خانواده و دولت است، بی مبالاتی به خرج می دهند؛ چرا که اطمینان دارند که آن قدر امکانات برای تبذیر هست که صرف فعال نگه داشتن سیستم ثبت نام تا آینده نامعلوم گردد. در این این نحو از اجتماع و حال و هوا، باید مفهوم فنی تازه ای ابداع شود به نام «سطح کافی بحران» یا همان «سطح کافی حادمسائل»؛ مفهومی که به مثابه زنگ «هوش باش» برای نیروهای عمل کننده اجتماعی است که رفته رفته در رخوت فرو رفته اند، و باید از صرف بهره بردن از عواید توسعه که نسل های پیشین هموار کرده اند، پرهیز نمایند و پا در رکاب استمرار توسعه برای نسل های آینده بگذارند. بدون وجود سطح کافی از بحران، جامعه توسعه زده به خواب می رود.

مطلب سوم. بهترین راه بیدار کردن بهره وری کشوری که کمی تا قسمتی به رخوت و رکود فرو رفته است، پس از اعلام بحران، آگاهی و فهرست کردن «ظرفیت»های کشور است که طی سالیان در خطوط مختلف تبلور یافته است. این ها نقطه های ثابت انتهای افق ما هستند که به ما رمق تلاش می بخشند و نامیدی ها را رفته رفته کم رنگ می کنند. برای رسیدن به ثبات باید به هدف های غایی ملت تمرکز کنیم. در گام بعد باید موانع دستیابی به چشم اندازها را شناسایی و فهرست بندی نماییم، و ضربه زدن به همه آن ها را با درجات مختلفی از اهمیت آغاز کنیم. نکته بعد این است که همه را برای حوصله و پشتکار آماده سازیم، و کلید این گام آن است که احساس های نارضایتی عمده را به رضایت تبدیل کنیم. باید در سطح ملی، دستاوردها و داشته های ما مرور شود، و رفته رفته آهنگ های منفی بافی به انتقادهای مثبت بدل گردد.

- مطلب چهارم. ما به چشم انداز تازه ای نیاز داریم که همه نقاط قوتی را که طی سال ها، هدف تمرکز ملت بوده است را با هم جمع کند؛ رهبر عالی ما، در سال 1392 به دولت جدید توصیه فرمودند که «نقاط قوت دولت های پیشین» را در خود جمع کند، و «نقاط ضعف دولت های پیشین» را از خود دور نماید؛ همان سال 92 که رهبر عالی فرمودند باید به این چشم انداز تازه و تجمیع شده دست می آویختیم، ولی گذشته ها گذشته؛ حالا موقعیتی است که باید نقاط قوت جمع شوند، و موازنه ها را تقویت کنند. به رغم برخی دیگر، باور من این نیست که در شرایط بحرانی ای به سر می بریم؛ بلکه آن چه لازم است این خواهد بود که قدری توقف کنیم، معنای تاریخی خود را ملاحظه کنیم، و چشم انداز بلندنظرتری را ترسیم نماییم. تجربه های دولت های منتخب ما تا کنون شامل شعارهای مهم ذیل بوده است: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، «جنگ جنگ تا پیروزی»، «سازندگی»، «عدالت اجتماعی»، «قانون گرایی»، «جوان گرایی»، «گفت و گو»، «مبارزه با فساد»، «مهرورزی»، و «تدبیر و امید». همه این ها، درخواست ها و تجربه های اخیر ملت بوده است که در آراء برنده انتخابات تبلور می یابد و باید در تلفیق یک چشم انداز تازه مورد بهره برداری واقع شوند.

- مطلب پنجم. اپیدمی نقدهای سیاه نما و منفی، نشان می دهد که شمار نخبگانی که خود را درگیر حل مسائل واقعی کشور نمی کنند بسیار است. سیاه نمایی وقتی شکل می گیرد که روشنفکران از دور به سیاست مدار می گویند: «لنگش کن». باید از این وضعیت فاصله گرفت و همه را درگیر تولید راه حل برای کشور کرد. نخبگان کشور در همه سطوح، باید صادقانه اهداف ملت را که مناقشه ای در آن نیست بشناسند و به رسمیت هم بشناسند: «استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی»، «جنگ جنگ تا پیروزی»، «سازندگی»، «عدالت اجتماعی»، «قانون گرایی»، «جوان گرایی»، «گفت و گو»، «مبارزه با فساد»، «مهرورزی»، و «تدبیر و امید». برای به رسمیت شناختن این اهداف و تجربه ها، نخبگان باید از ارزش هایی که از زیست انضمامی این ملت فاصله دارد عزل نظر کنند، و خود را مشغول الزامات زندگی همین مردم کنند. آن ها نباید بیهوده با ملاحظاتی که ربطی به زندگی انضمامی این ملت ندارد اعلام «بحران» کنند، و ملت را به دستپاچگی بکشانند.