آرشیو چهار‌شنبه ۲۷ تیر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۳۷
صفحه آخر
۱۶
در همین حوالی

به سرچشمه امید نیازمندیم

کبوتر ارشدی

ابتدای این متن می رسد به جناب فوکویاما که اعلام کرد دوران ایدئولوژی پایان یافته است. اما پایان ها بلوف های بزرگی هستند که نظریه پردازی برای سلبریتی شدن در دوره ای به آن چنگ انداخت. ادعای پایان ها به پایان هیچ چیزی منجر نشد جز به خنس خوردن همه چیزهایی که تلاش برای صدور احکام قطعی داشتند. هر آنچه سخت و استوار است دود می شود و به هوا می رود و ما را در آغازگاه های دوباره و دوباره رودرروی زندگی قرار می دهد. مدار گردش تاریخ بی ریخت است: به ویژه ردیابی چرخش هایش. هیچ علمی نتوانسته جز در گمانه زنی، ردی از آینده اجتماع و تحولاتش، بر کاغذ ترسیم کند. فقط دعاوی هستند که در بزنگاه های تاریخی نباید از یاد بروند چرا که عینی ترین دستمایه تحلیل های ما را می سازند. روشنفکری، دعاوی را شناسایی می کند و نسبت خودش را با آن روشن می سازد و در تحلیل می گنجاند. آب، محیط زیست، برابری حقوقی، حق شهر، حق دسترسی به آموزش رایگان، امنیت ملی، منافع ملی، مسکن و... از جمله دعاوی مردمی است که در نبود نهادها و تشکل و احزاب در جست وجوی مدیوم هایی برای مطالبه محوری می گردند. جاگیری روشنفکری و گروه های مرجع در این ارتباط، میدان هایی را شکل می دهد که حول آن بتوان امر سیاسی را از ضد سیاسی تشخیص داد و مدیوم های واقعی را تقویت کرد. شاید آنچه لازم داریم بازگشت به سرچشمه امید است: یعنی به «بودن-برای» و «قصدیت» جمعی: حرکت به سمت کنش به جای «بودن علیه» اگر چه موقتی: کشف قلمروهای متعدد امکاناتی در تاریخ واقعی. ما برای دور زدن هر گونه تصلب، به آزادسازی تخیل نیاز داریم تا بتواند مدیوم های خلاقانه ای برای رهایی پیشنهاد دهد و درست همین جاست که شادی جمعی را باید پاس بداریم.