آرشیو پنج‌شنبه ۲۸ تیر ۱۳۹۷، شماره ۵۱۵۶
صفحه آخر
۲۰
زیتون سرخ

قسمت بیست و هفتم تبادل راشدین

سید مجتبی مومنی

مقصد ما روضه الشهدای نبل بود. برای رسیدن به آن باید بخشی از شهر را طی می کردیم. نبل یک شهر کوچک است. شاید بگویم که یک روستای بزرگ، دقیق تر باشد. شهر پر است از موتور برق هایی که جلوی مغازه ها، مساجد و بعضی خانه ها قرار داشت و مشغول کار بود. سوپرمارکت ها بخشی از درآمدشان از فروش شکلات، داروهای گیاهی و ادویه جاتی است که جلوی مغازه شان بساط کرده اند و در هوای معمولی و دور از یخچال از آنها نگهداری می کنند.

در ظاهر اوضاع شهر نشان می دهد که مردم دغدغه ای غیر از معاش ندارند. تنها نانوایی که در آن ساعت از روز برق داشت؛ نزدیک به 50 نفر جلوی در آن به صف بودند. روضه الشهدا در خیابانی خلوت قرار دارد که روبه روی ورودی اش یک مدرسه است. سردر روضه الشهدا یک بنای کوچک سنگی دارد. کاشیکاری های روی بنا توسط یک خیر اصفهانی انجام شده که اسمش را هم روی کاشی ها حک کرده است. وارد روضه الشهدا می شویم. یک راهروی کوچک دارد که دو طرفش جدول شده. در انتهای جدول ها میدان گاه کوچکی ساخته اند؛ سمت چپ میدان مزار شهدای جنگ در نبل و سمت راست آن مزار حدود 50 نفر از کشته شدگان تبادل راشدین است. فوعه و کفریا دو شهر شیعه نشین است که بیش از دو سال در محاصره داعش بودند. در این مدت بسته های غذا و دارو از طریق هواپیمای باری در آسمان این دو شهر رها می شد.(1) بعد از این که بخشی از شهرهای داعش نشین و خانواده هایشان به دست مبارزان سوریه افتاد؛ آنها تصمیم گرفتند بخشی از مردم فوعه و کفریا را در محلی به نام راشدین با خانواده هایشان تبادل کنند. در این تبادل داعشی ها بخشی از مردم شیعه را با عامل انتحاری به شهادت رساندند. بعد از آن تبادل هنوز هم فوعه و کفریا در محاصره است، تنها بخشی از خانواده هایی که شهر را ترک کرده اند، حوالی حلب در یک شهرک صنعتی ساکن شده اند.

(1) در شروع فیلم سینمایی «به وقت شام» با تصاویر هوایی پرتاب آذوقه به این موضوع اشاره شده است.