آرشیو شنبه ۳۰ تیر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۳۹
صفحه اول
۱
سرمقاله

یک ایران، یک صدا

سید علی میرفتاح

اوایل انقلاب خاطرم هست یکی از سخنرانان انقلابی، پنج انگشتش را به طرف دوربین تلویزیون گرفت و گفت حتی انگشت های یک دست هم شبیه به هم نیستند. یکی لاغر است و کشیده، دیگری پهن است و کوتاه، یکی هم کوچک و ضعیف. اما وقتی دشمنی به سمت آنها هجوم می آورد، اختلاف ها را کنار می گذارند، متحد می شوند و یک مشت محکم و آهنین را می سازند. سخنران وقتی مشتش را جلوی دوربین گرفت ادامه داد جامعه ما هم شباهت عجیبی به دست دارد.

یکی شیعه است، یکی سنی، یکی شهری، یکی دهاتی، یکی روشنفکر، یکی عوام، یکی خواص و یکی... طبیعی است که اینها با هم اختلاف نظر داشته باشند و باهم فرق کنند. اختلاف ها را باید محترم شمرد و برای فهمیدن و احیانا حل و فصل شان تلاش کرد اما وقتی در برابر دشمن قرار بگیریم، مطمئن باشید که پشت به پشت هم می دهیم، متحد می شویم و مثل یک مشت واحد مقاومت می کنیم. یادتان باشد اول انقلاب مسوولان بیش از هر چیز روی وحدت کلمه تاکید می کردند و از مردم می خواستند تا در این برهه حساس اختلاف ها را کنار بگذارند ایرانی متحد و یک صدا را نمایندگی کنند. مردم کوچه و بازار هم به خصوص در مناطقی که اختلافات مذهبی/ عقیدتی وجود داشت، با لهجه ها و گویش های مختلف شعار می دادند «شیعه و سنی فرقی نیه/ رهبر فقط خمینیه». پیروزی قریب الوقوع انقلاب اسلامی خالی از رمز و راز نبود. ضدانقلاب ها از همان موقع دنبال ردپای شرق و غرب می گشتند و این پیام را به ملت مخابره می کردند که دست های توطئه گر و مرموز در کار بوده و هستند. اما انقلابی ها می گفتند تنها رمز پیروزی انقلاب وحدت کلمه بوده است. راست هم می گفتند. کافی است آلبوم های چهل سال پیش را با دقت و حوصله ورق بزنید تا مهم ترین رمز پیروزی را ببینید: اتحاد. تنها اتحاد باعث شده بود تا آحاد جامعه و رهبران سیاسی و مذهبی وسعت مشرب فوق العاده پیدا کنند و با سعه صدری باور نکردنی دوشادوش یکدیگر بایستند و قدرت قاهره پهلوی را پس برانند. در جریان انقلاب علما به کراوات مکلاها کار نداشتند، مذهبی ها هم در همسفره شدن با چپ ها، دست و دهن آب نمی کشیدند. ایده وحدت حوزه و دانشگاه در خلا پدید نیامد. ابتدا در عرصه عمل، در راهپیمایی ها و جلسات، حوزویون و دانشگاهی ها کنار هم قرار گرفتند تا بعدا به لحاظ نظری نیز خواستند کنار هم بنشینند و آرا و عقایدشان را به هم نزدیک کنند. شخصا خیلی جست وجو کردم و از این و آن پرسیدم ببینم آیا در هیچکدام از میتینگ ها یا جلسات انقلابی، کسی از معممین، فرضا سر ریش یا لباس به روشنفکران گیر داده یا نه. نه. از آن طرف هم کسی به لباس و عقیده کسی کار نداشت. یک مورد هم نشنیدم که تکفیر و تفسیقی صورت گرفته باشد. حتی آنها که در زندان سر نجس و پاکی با همبندیان غیر مسلمان مشکل داشتند، در حین انقلاب و کمی بعد از پیروزی چنین ملاحظاتی را به زبان نیاوردند در کار و کردار خود هم بروز ندادند. اولین اختلاف ها البته بر سر قدرت پدید آمد. همه جا و همه وقت، سر تقسیم غنائم است که اختلاف ها گل می کنند و برادری ها جای خود را به دشمنی می دهند. شهید بهشتی می گفت ما شیفته خدمتیم نه تشنه قدرت، اما ظاهرا خیلی ها با او هم عقیده نبودند و نتوانستند قدرت طلبی خود را پنهان کنند. در صدر اسلام هم اولین جوانه های تفرقه وقتی رویید که قدرت و ثروت موضوعیت پیدا کرد. می گویند خدا انسان را آفرید، انسان هم توجیه را. بعضی از توجیهات شک نکنید جزو القائات ابلیس روسیاه است. همه تفرقه ها ریشه در تمناهای نفسانی دارند اما کیست که جسارت بیان واقعیت را داشته باشد و بی پرده بگوید که دنبال چیست. در مقام حرف همه از خود گذشته و فدایی اند، در عمل اما اکثرا، آنچنان که براده آهن جذب آهن ربا شود، جذب پول و قدرت می شوند. برای همین به تلبیس و تدلیس رو می آورند و به تفرقه ها و کینه ها و نقارهای خود رنگ ایدئولوژیک می زنند و طوری وانمود می کنند که انگار برای خدا، برای خلق، برای انقلاب و برای احساس مسوولیت است که نمی توانند کنار برادر سابق و دشمن لاحق بنشینند. اخیرا یکی از سخنرانی های امام خمینی(ره) در فضای مجازی منتشر شده که به صراحت سردمداران تفرقه را مورد خطاب قرار داده که «مرا نمی شود بازی داد. دعوای شما برای خدا نیست. دعوای همه برای خودشان است... وتلبیس نفسانی است...» امام بواسطه چشم باطن بینش نبود که توانسته بود دست سردمداران نفاق و تفرقه را بخواند. کافی بود در گفته ها و نوشته ها و خواسته ها و قسم های حضرت عباس عمرو و زید دقت می کردید تا دم خروس ریا و تزویرشان را می دیدید. کسی که حاضر نباشد برای اعتلای کشور و حفظ انقلاب از تمناهایش، حتی از حق شخصی اش بگذرد یقین کنید که با شیطان هم دست تر است تا با دیگری. از آن طرف البته دشمنان انقلاب هم بیکار ننشستند و هر کجا اندک شرری از تفرقه دیدند با واسطه و بی واسطه بر آن دمیدند و بر هیمه اش افزودند وخیلی زود کار را به جایی رساندند که دعواهای قدیمی سر باز کردند و اختلاف ها رو آمدند. بی تردید بدترین اختلافی که دامن کشور و مسوولان را گرفت همین اختلاف شیعه و سنی بود و هست که خیلی جاها به آن رنگ تقدس زدند و خاطر بسیاری از ساده دلان را با خود همراه کردند. بر خلاف تاکید رهبران انقلاب بر حفظ وحدت عقیدتی، این طرفی ها و آن طرفی ها زخم های کهنه را از سقیفه تا به امروز نمک پاشیدند و آتش لعن و توهین را شعله ور کردند. ساده دلی است اگر فکر کنیم در اختلاف افکنی ها، دشمنان قدیمی ایران بیکار نشستند و تماشا کردند. نه. نه تنها بیکار ننشستند بلکه با راه انداختن شبکه های به ظاهر عقیدتی برادران را به جان هم انداختند و مردمی را که در جریان وقوع انقلاب اسلامی متحد و یکپارچه شده بودند از هم دور ساختند. متاسفانه امروز کار را به جایی رسانده اند که تمام آن شعارهای وحدت آفرین تا حد زیادی از معنا تهی شده اند و متاسفانه در همه عرصه ها کینه توزی جای وحدت کلمه را گرفته است. آن آلبوم عکس های انقلاب را –که جلوتر عرض کردم- اگر با فیلم ها و عکس های امروز مقایسه کنیم، می بینیم که نه تنها در عرصه های عقیدتی بلکه در عرصه های اجتماعی هم از وحدت خبری نیست. جنوب شهری کینه شمال شهری را در دل می پرورد، معمم با مکلا آبش توی یک جوی نمی رود و عامی از روشنفکر شاکی است و مردم از مقامات خشمگین هستند و... کار را به جایی رسانده اند که حتی در سمینار وحدت نیز شیعه و سنی حاضر نمی شوند به یک امام اقتدا کنند و نمازشان را به وحدت بخوانند. ساده از روی این قضیه نگذرید و آن را به حساب کج سلیقگی مسوولی خرد یا خطای گروهی در یک سمینار نگذارید. نه، قصه جدی است و شک نکنید که سود این تفرقه به جیب دشمنان ایران و انقلاب می رود. ما امروز، بلا و گرفتاری کم نداریم. از یک طرف بلای خانمانسوز فساد به جان مان افتاده و از سوی دیگر ویروس سستی و تنبلی در جان و تن مان رخنه کرده است. اما بدتر از همه اینها باید فکری به حال تفرقه افسار گسیخته کنیم. تفرقه دقیقا همان چیزی است که نمی گذارد انگشت های یک دست به مشتی آهنین بدل شوند. کسی نمی گوید همه باید شبیه هم شویم و توقعات مان را پایین بیاوریم. بگوید هم کسی به این حرف ناحساب گوش نمی دهد. بالاخره باید اختلاف ها را جدی گرفت و تا آنجا که می شود محترم شان شمرد اما باید نگران وحدتی بود که روزبه روز در حال کمرنگ تر شدن است و ایستادن آحاد جامعه را در کنار هم مانع می شود. شک نکنید که تفرقه امروز حاصل نفس اماره است که مهار گسیخته تاخته و جلو آمده. فساد را هم همین نفس اماره روی دست ملت گذاشته. کار به جایی رسیده که سخت بشود با اندرز و وعظ و خطابه جلوی رشد سرطانی نفس اماره را بگیریم اما شاید با رعایت سفت و سخت قانون، با ترویج برادری و مواسات، با احترام به اختلاف ها و با پرهیز از ریا و تزویر قدری از آب رفته را به جوی باز گردانیم و جلوی تباهی را بگیریم. امروز بیش از هر زمان دیگر ما نیازمند وحدت کلمه ایم. حالا که امریکا با همدستی دولت های حقیر منطقه به معارضه علنی سیاسی و اقتصادی با ما برخاسته، لازم است که از ایران یک صدا به گوش برسد. برای اینکه این یک صدا فرمایشی و تشریفاتی نباشد، لازم است وحدت را از نو تعریف کنیم و به قواعدش گردن بنهیم. قاعده وحدت یعنی برادری. نمی شود استانی بیش از چهل سال طعم محرومیت را بچشد اما از آنها توقع برادری داشته باشیم. اگرچه کماکان برادرند. نمی شود به خواسته برادران مان اعتنا نکنیم اما کماکان همراهی را از ایشان توقع کنیم. اگرچه همچنان همراهند. وحدت اقتضائاتی دارد و ابتدایی ترین اقتضائاتش همین است که وعده ها را از یاد نبریم و هر طوری هست خلف وعده نکنیم. هیچ مرضی به اندازه وعده سر خرمن و دروغ و تظاهر وحدت را نحیف و بی بنیه نمی کند. افتراق حرف و عمل هم مخل وحدت است. اگر می خواهید از ایران امروز، یک صدا شنیده شود لازم است به قواعد وحدت عمل کنیم. می دانید چه چیزی باعث می شود هموطن سیستانی ما در گوشه ای از دهات محروم آن منطقه دلش بشکند و از همراهی با انقلاب باز بماند؟ اینکه به گوشش برسد که اینجا کسی به فکرش نیست و جز وعده نصیبی ندارد.