آرشیو دو‌شنبه ۱ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۴۱
صفحه اول
۱
سرمقاله

سختی، ابهام، انتظار

دکتر غلامرضا ظریفیان

انتخاب وزیر برای وزارت علوم حکایت از این داشت که به دلایل عدیده، این انتخاب برای دولت کار ساده ای نیست چون نتوانست یکسری از کاندیداها را معرفی کند. این موضوع نشان می دهد که کار در وزارت علوم به دلیل حساسیت هایی که این وزارتخانه دارد و ماموریت های چندوجهی اش کار دشواری است. این وزارتخانه وظایف مختلفی از تولید دانش، ارتباطات علمی، توسعه دانش بنیان گرفته تا رسیدگی به دانشجویانی دارد که با نیازهای مختلف و...

سلایق گوناگون به دانشگاه می آیند و طبیعتا وجه سیاسی و اجتماعی دانشگاه را قوی می کند. برای همین دستگاه های مختلف روی کنش هایی که در این محیط ایجاد می شود، حساسیت نشان می دهند و ما دیده ایم که این حساسیت ها در زمان های مختلف چه شرایطی را برای دانشگاه ها ایجاد کرده اند: در 18 تیر به یک شکل و در اعتراضات صنفی و سیاسی در دانشگاه ها به شکل دیگر شاهد بودیم که دانشجویان با چه مسائلی روبه رو شدند. از طرف دیگر اشتغال فارغ التحصیلان یکی از دیگر مسائل بسیار پیچیده امروز ما است که تا کسی از دانشگاه خارج می شود باید از توانمندی های لازم برخوردار باشد تا بتواند در جامعه جذب شود و از طرف دیگر جامعه هم باید این ظرفیت را در خودش ایجاد کند که این فارغ التحصیلان را در خودش جا بدهد. بحث هیات های علمی و ارتقای شان، بحث ارتباطات بین المللی، بحث تحول در علوم انسانی، گزینش اساتید و همه اینها نشان می دهد که نظام نسبت به محیط دانشگاه حساسیت های خاصی دارد و در این شرایط حتی یک وزیر مقتدر با حمایت همه جانبه از سوی دولت هم با کار سختی روبه رو خواهد بود. در وضیت کنونی به نظر می رسد که اولویت های دولت اولویت های دیگری است از جمله برجام و مسائل بین المللی و اقتصادی و این باعث شده تا دولت نتواند آن طور که باید و شاید از آموزش عالی حمایت بکند. ارزیابی در خصوص مدیریت آموزش عالی را باید با توجه به همه این شرایط انجام دهیم. از نظر من آموزش عالی در چنین فضایی باید بتواند خودش را سامان دهد و مدیریت کند. طبیعی است که دانشجویان بحق انتظار دارند که اگر تعهد اجتماعی بر عهده شان هست و تلاش می کنند تا از آزادی و استقلال کشور حفاظت کنند، در مقابل باید حریم های لازم برای آنها ایجاد شود تا بتوانند در محیط دانشگاهی علاوه بر تحصیل این تعهد اجتماعی را هم انجام دهند و نگران برخوردها (آن هم برخوردهای سنگین) نباشند. با توجه به اینکه 4 میلیون دانشجو در کشور داریم، فضای دانشگاه باید یک فضای پرشور سیاسی، فرهنگی و اجتماعی باشد. از طرف دیگر وقتی در برابر مدیریت آموزش عالی قرار می گیریم، فهرستی از محدودیت ها ارایه می کند که از اختیار او خارج هستند. وزیر می تواند بدود، تلاش کند، گفت وگو و لابی کند اما نمی تواند مانع از این شود که به عنوان مثال قوه قضاییه احکام سنگین برای دانشجویان صادر کند و این موضوع مانعی می شود میان مدیریت آموزش عالی و دانشجویان که می پرسند: پس او چه می کند؟ وزیر می گوید من دارم تلاشم را می کنم، سعی کرده ام مفهوم دانشجوی ستاره دار مانند قبل مطرح نباشد اما در جایی، دیگر این کار از عهده من خارج است. در اینجا یا دولت باید به حمایت از وزارت علوم بیاید یا نظام بپذیرد که فضای دانشگاه فضایی است متفاوت از بیرون دانشگاه. باید بپذیرد که در این فضا باید اجازه دهیم که دانشجو به شکل آماتوری فعالیت سیاسی و تلاش های اجتماعی کند و در حد مقررات دانشگاه بتواند ابراز وجود کند چون فردا قرار است وارد جامعه شود و نقش های مهم تری بر عهده گیرد. ارزیابی آموزش عالی در این شرایط که ملغمه ای است از سختی، ابهام و انتظارات بحق جامعه دانشگاهی کار بسیار دشواری است. یعنی حتی نمی توان دقیقا گفت که اگر مدیر بسیار قوی تری هم بر مسند آموزش عالی می نشست آیا می توانست با وجود این تنگناها موفق شود گام بلندتری بردارد یا اینکه تا عزم راسخ تر دولت نباشد و مساله دانشگاه را در کنار برجام و سیاست خارجی و اقتصاد اولویت ندهد و البته تا وقتی حاکمیت ما نپذیرد که زنده بودن دانشگاه نشان از پویایی جامعه دارد از دست مدیران قوی تر هم کاری برنمی آید. فعالیت های دانشجویی هرقدر با هزینه بیشتری روبه رو شوند آن صدای بی غل و غش و بی غرض جامعه مان که می تواند نسبت به وضعیت جامعه هشدار دهد رو به خاموشی می گذارد و حاکمیت باید به این دیدگاه برسد.