آرشیو پنج‌شنبه ۴ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۴۴
جلد دوم
۷
واگویه

خلوت هنرمند

شبنم نیکخو

هنرمند: اثر «تنهایی» جورجیو د ژریکو تاثیر غم انگیز عجیبی بر من دارد. با نگاه کردن به این اثر، همزمان حس غریبگی با دنیای مدرن و صنعتی را دارم و فضای سوررئال آن حس فلج گونه ناتوانی برای فرار از تنهایی را به وجودم منتقل می کند.

منتقد: موضوع تنهایی و خلوت، گیرایی ویژه ای برای هنرمندان دارد اما تنهایی انواع دارد و با حس های گوناگون دیگری همراه است. مثلا تنهایی در آثار ون گوک با ادوارد هوپر یا دگا تفاوت دارند. حسی که مشخصا از اثر ژریکو دریافت کرده ای تاثیری است از زمانه و دنیای پیرامون او.

هنرمند: بله، جالب اینکه تنهایی در نگاهی دیگر، یکی از عناصر مهم برای خلق اثر هنری است و معمولا با آرامشی همراه است که در جمع نمی توان به آن دست یافت. به نظر شما «تنهایی» با «فردگرایی» در هنر ارتباط دارد؟

منتقد: تنهایی هنرمند برای خلق اثر دلایل دیگری هم به جز آرامش دارد. تقدس تنهایی برای هنرمندان بزرگ در طول تاریخ حیاتی بوده است و فقط مختص دوره مدرن نیست: مثلا میکل آنژ، تینتورتو، گویا و داوینچی در هنگام کار کردن کسی را به خلوت خود راه نمی دادند و پیش از اتمام اثر کسی اجازه دیدن آن را نداشت. در رابطه با ارتباط تنهایی و فردگرایی در هنر نیز بی شک ارتباط مستقیمی وجود دارد که فارغ از موضوعی یا فیگوراتیو بودن و نبودن هنر، هنرمند در خلوت و تنهایی خودش را به دنیا می آورد و پرورش می دهد.

هنرمند: تنهایی همواره برای من با جدلی درونی همراه بوده است و تغییراتی را در آثار و سبک من به دنبال داشته که ارزیابی از خودم را برایم مشکل می سازد.

منتقد: به یاد صحبت های هنری ماتیس در «یادداشت های یک نویسنده» افتادم. ماتیس که خود در پی آزادی هنر خود بود می نویسد که هر هنرمندی به ساخت قوانین خود می پردازد و تنها براساس قوانین خود اوست که می تواند اثر هنری اش را خلق کند، اما افکار وی روز به روز در حال تغییرند و این تلاشی فردی است.