آرشیو سه‌شنبه ۲۳ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۴۱۶۰
جلد دوم
۷
یاد

بودن بر آیین چراغ

علی ولی اللهی

در مصاحبه ای گفت: منتقدها از فیلم های من خوش شان نمی آید، چون هیچ نمونه خارجی پیدا نمی کنند که فیلم مرا با آن مقایسه کنند. راست می گوید علی حاتمی. ما گشتیم نبود، شما هم بروید بگردید. اگر در گوشه ای از دنیا یک ایران دیگر مثل ایران خودمان پیدا کردید، سینماگری مثل حاتمی هم پیدا می کنید. همان قدر که سرزمین ما یکه است، چه خوب چه بد، چه سرخوش و آوازه خوان، چه غم انگیز و محنت زده، فیلم های حاتمی هم بی مانند است. اصالت دارد. مال خود خودش است. از کسی یاد نگرفته.

از شعر وام گرفته. از نقاشی ایرانی. این حرف ها که البته ورد زبان همه است وقتی در مورد حاتمی حرف می زنند. اما اگر دستی بر شعر داشته باشی می فهمی شاعر بودن یک سینماگر یعنی چی. نه اینکه فقط دنبال دیالوگ خوشگل و نثرهای مسجع بگردی. نه اینکه فقط جملات مجید و حبیب آقا و رضا خوشنویس و کمال الملک را جدا کنی و نمی دانم در توییتر و فیس بوک و اینستاگرام پست کنی. اینها که بزک است. آن شاعرانگی که حاتمی دارد را در کلام بهرام بیضایی باید پیدا کرد. آنجایی که استاد، حاتمی را «معلم بی استاد» نام گذاشت و فقط شعر است که یاد دادنی نیست. یک شاعر بزرگ نشان بدهید که بگویند شاگرد فلانی بوده. فقط شعر است که شخصیتی مثل «مجید» خلق می کند. سرشار از جنون. سوته دل. فقط شعر است که «مادر» را اینچنین به تصویر می کشد. توامان شکننده و استوار. زنده و رو به احتضار. باید شاعر باشی تا روی سنگ قبرت نوشته باشند: آیین چراغ خاموشی نیست.

حاتمی زنده است چون هنر داشته. چون هنرش اصیل است. هنوز هم هر هنرجوی فراری از تکرار و مونتاژی، با دیدن تصاویر و آدم ها و قصه های علی حاتمی حظ می برد و سر کیف می آید. هنوز هم خیلی از ما روی پشت بام با «آسیدمرتضی» دنبال طوقی می گردیم. هنوز خیلی از ما نشسته ایم پای نصیحت های «حبیب آقا» با تک چراغ روشن بالای سرمان و یک گوش مان را در کرده ایم و دیگری را دروازه. هنوز هم مثل حاجی واشنگتن سرگردان غربتیم و لنگ در هوای توقیف. حاتمی زنده است. ما نیز سالروزش را جشن بگیریم که همان بودن بر آیین چراغ است.