آرشیو سه‌شنبه ۳۰ امرداد ۱۳۹۷، شماره ۳۲۲۶
صفحه اول
۱
سرمقاله

از بلوف تا تهدید

سید علی خرم ( استاد حقوق بین الملل)

در روابط بین الملل خطرناک است اگر کشوری «بلوف» طرف مقابل را «تهدید» فرض کند و مصیبت بار است وقتی کشوری «تهدید» طرف مقابل را «بلوف» تلقی کند. حالت اول انرژی کشور را هدر می دهد و ارکان و اجزای کشور را درگیر می کند ولی حالت دوم امنیت ملی کشور را به خطر انداخته و ممکن است باعث خسارات بسیار جدی شود. چگونگی تشخیص این دو حالت از یکدیگر معمولا برای کشورها دشوار و نیازمند بهره مندبودن از افرادی متخصص و دارای دانش و تجربه است که بتوانند با توجه به شرایط درونی و بیرونی کشور، حدودا تشخیص دهند کدام یک «بلوف» است و کدام «تهدید». اکنون ایران در معرض همین آزمایش قرار دارد. دونالد ترامپ سیاست خود نسبت به ایران را از جایی به نام «بیرون آمدن از برجام» شروع کرده و زنجیروار گام های بعدی را برمی دارد. در هر گام، جای خودش را تثبیت و سراغ گام بعدی می رود. اینکه سیاست او نسبت به ایران و گام های برداشته شده چقدر با روابط بین الملل و حقوق بین الملل مطابقت دارد و چقدر مورد استقبال جهان قرار می گیرد، جای سوال جدی است و تا اینجا پاسخ آن منفی است، اما تاریخ نشان داده برخی از آنها که سیاست های غلط، تبعیض آمیز و خلاف حقوق بین الملل و از جمله حقوق انسانی داشته اند، در کوتاه مدت توانسته اند در پیاده کردن سیاست های خود موفق شوند و مردم خود و جهان را گرفتار مصیبت کنند. آلمان نازی قبل از جنگ دوم جهانی، صدام حسین در چند دهه گذشته و نتانیاهو، نخست وزیر اسرائیل در دو دهه گذشته به عنوان نمونه توانسته اند بساط ظلم، جور و جنایت خود را برای مدتی گسترده کنند. بنابراین ممکن است سیاست های دونالد ترامپ هم در کوتاه مدت قرین موفقیت باشد ولی ایران و ایرانی باید از گزندها و تهدیدهای او مصون بماند. رئیس جمهور آمریکا نه فقط ایران بلکه بسیاری از کشورهایی مثل ایران را تهدید و تحریم کرده که همگی واقعی بوده و بلوف محسوب نشده اند. نکته دیگر اینکه وقتی پیشنهاد مذاکره از سوی یکی از طرفین دعوا مطرح می شود، آن طرف در روابط بین الملل برنده دعواست؛ زیرا می تواند صلح طلبی خود را به رخ جهان بکشد. نمونه مشابه آن در روابط ایران و آمریکا به پاییز سال 1365 و قضیه مک فارلین برمی گردد که آمریکا برای نشان دادن حسن نیت خود و نزدیک شدن به ایران، دو هواپیما شامل موشک های «تاو» و برخی سلاح ها روانه ایران کرد و پیشنهاد مذاکره داد. ولی به دلایلی، ایران ابتدا با این پیشنهاد موافقت و سپس مخالفت کرد. این امر باعث شد ریگان وارد فاز بعدی اقدامات خود علیه ایران شود؛ از یک سو با گورباچف، رهبر وقت شوروی در ریکیاویک ایسلند جلسه ای تشکیل داد و مشترکا اعلام کردند جنگ ایران و عراق را به صورت «نه غالب و نه مغلوب» تمام می کنند و همین طور هم شد. از سوی دیگر متن قطع نامه 598 را برای تصویب شورای امنیت سازمان ملل متحد به اجرا گذاشت که با وجود همکاری نکردن ایران، در تیرماه 1366 این متن به تصویب رسید. ریگان با اعمال فشار بر ایران، اطلاعات مربوط به آرایش نظامی نیروهای ایرانی را از زمستان 1366 در اختیار عراق قرار داد و دست پر ایران در جبهه های نظامی را تا بهار 1367 خالی کرد. حالا تشکیل گروه اقدام (علیه) ایران باوجود شکل ظاهرا نرم آن، یادآور تشکیل گروه مشابهی در وزارت امور خارجه آمریکا برای اقدام علیه عراق بعد از اعمال تحریم ها و پیاده کردن سیاست «نفت در برابر غذا» محسوب می شود.

این گروه مدتی قبل از حمله آمریکا به عراق، به هماهنگی سیاست های آمریکا علیه عراق و از جمله تماس با مخالفان صدام و مشورت درباره آینده عراق پرداخت و بعد از پایان جنگ، همین گروه از سوی آمریکا نقش تاسیس حکومت جدید عراق را بر عهده داشت. از این جهت تشکیل این گروه را نباید ساده انگاشت بلکه باید آن را گام بعدی در زنجیره سیاست های دونالد ترامپ برای تزلزل در دولت ایران تلقی کرد. حفظ امنیت ملی کشور ایجاب می کرد دونالد ترامپ در همان فاز مذاکره نگه داشته شود و مانند دوره ریگان، رئیس جمهور آمریکا را به سوی برداشتن گام بعدی هل ندهیم که در سال 1366 خالی شدن دست ایران در جبهه ها نتیجه اش بود و امروز ممکن است شرایط متفاوت تری را برای ایران رقم بزند.