آرشیو یکشنبه ۱۱‌شهریور ۱۳۹۷، شماره ۴۱۷۳
صفحه آخر
۱۶
شلیک از فاصله نزدیک

یه مرد بود، یه مرد

سید عبدالجواد موسوی

اهل فن می گویند فرهاد مهراد لکنت داشت. صدایش وسعت چندانی نداشت. احتمالا درست هم می گویند اما با این حال چرا فرهاد همچنان یگانه است و بدیلی برای او یافت نمی شود؟ قطعا صدای دلنشین و صمیمانه به همراه دانش او از حوزه موسیقی در این توفیق بی تاثیر نبود اما به نظر می رسد ماجرا کمی جدی تر از این حرف هاست. بگذارید مثالی بزنم. چند سال پیش جوانی که به نظر می رسید صدای معترض و خسته اش می تواند نوستالژی فرهاد را یک بار دیگر در اذهان زنده کند به واسطه حضور در چند فیلم سینمایی شهرتی فراگیر یافت. خواندن چند ترانه اجتماعی امیدهایی را درباره او برانگیخت اما خیلی طول نکشید که او هم به خیل خوانندگان معمولی این سرزمین پیوست، بی آنکه دلی را بلرزاند یا غیرتی را برانگیزند. فرهاد نمی خواست صرفا خواننده باشد که اگر می خواست، می توانست به سبب همان ترانه ای که در ستایش پیامبر اسلام خوانده بود، سال ها قدر ببیند و بر صدر بنشیند. پای همه حرف ها و عقایدش ایستاد و حتی حاضر نشد عکس آلبومش را به دلخواه مدیران وقت وزارت ارشاد تدارک ببیند. ممکن است بگویید این رفتارها چه ربطی به خواندن دارد؟ اول اینکه دارد. این رفتارهای قلندرانه و انقلابی بی ارتباط به شخصیت هنری یک هنرمند نیست. همین رفتارهاست که به بانگ و آهنگ هم، راه پیدا می کند و باعث می شود دیگران باورت کنند و وقتی می خوانی: یه مرد بود یه مرد، گویی خودت را می خوانی. دوم اینکه هنرمند صرفا با گفتن اینکه من مردمی ام و من معترضم به حافظه فردی و جمعی مردم راه پیدا نمی کند. باید چیزی از جنس آرزوها و دردهای مخاطب در ترانه و صدای تو باشد تا بتوانی به اسم فرهاد تکیه بزنی و سایه کمرنگی از او را در اذهان زنده کنی. فرهاد بابت فرهاد شدن تاوان بسیار داد. اگر می توانی بسم الله و اگرنه بهتر است به شرکت در شوهای مضحک تلویزیونی دلخوش باشی و بیش از این عرض خود مبری و زحمت دیگران روا مداری.