آرشیو شنبه ۳‌شهریور ۱۳۹۷، شماره ۳۲۲۷
صفحه اول
۱
سرمقاله

بدا به حال مسببان!

احمد غلامی ( سردبیر)

انگار این روزها دولت و مجلس از صحنه سیاسی کشور غایب هستند؛ دو رکن اساسی کشور که با رای مستقیم مردم انتخاب می شوند و تجلی دموکراسی در ایران هستند. این دو نهاد در حال حاضر بیش از آنکه در عرصه سیاست کنش گر باشند، واکنش گرند و البته مجلس بیش از دولت این گونه است. در هیچ دوره ای آزمون نظارت ناظران چنین با خطا همراه نبوده است. نمایندگان مجلس همان کسانی هستند که از این آزمون گذشته اند و بعید است از میان این «تازه به مجلس رسیدگان» سیاستی گرم شود. دولت و مجلسی که «فرمول سیاسی» کارآمدی نداشته باشد، منفعل خواهد بود؛ انفعالی که به نفع هیچ کس نیست. اگر اصلاح طلبان شرایط کنونی را پیش بینی می کردند، شاید زیر بار حمایت از این نمایندگان نمی رفتند. نمایندگانی که نه دغدغه برابری سیاسی دارند و نه برابری اقتصادی. اگر دغدغه ای هم داشته باشند، توان و تجربه اجرای آن را ندارند. شاید عجیب باشد که بگوییم بخشی از مشکلات سیاسی دولت و جامعه زیر سر مجلس دهم است. مجلس ناکارآمدی که توان کنش گری ندارد و نمایندگان آن بیش از هر چیز به منافع حداکثری خود و حوزه انتخابی شان فکر می کنند. برخی نمایندگان نیز در کنج عافیت نشسته اند و در انتظارند دور مجلس بگردد و تمام شود تا در رزومه آنان نمایندگی مجلس شورای اسلامی نیز ثبت شود؛ همین و بس. اصلاح طلبان ناخواسته در تله افتاده اند؛ آنان برای حضور حداکثری در مجلس دست به اقدامی تاکتیکی زدند و نامزدهایی را انتخاب کردند که بتوانند از فیلتر نظارت ناظران بگذرند. این اقدام تاکتیکی اصلاح طلبان با تغییر سیاست های جهانی به اشتباهی استراتژیک بدل شد. اینک نمایندگانی از اصلاح طلبان در مجلس حضور دارند که بخشی از آنان چندان نسبتی با اصلاح طلبی ندارند و حتی ناظرانی که در روزهای آغازین انتخابات مجلس اوضاع را بر وفق مراد می دیدند و احساس شعف و خرسندی داشتند، اینک چندان خرسند نیستند. درست است که اصلاح طلبان ناآرام کنار رفته و اصلاح طلبانی آرام مجلسی بی دردسر ترتیب داده اند، اما کنش گران اپوزیسیونی در جامعه در کار خلق سیاست هستند که هیچ نهادی کوچک ترین اثری در فعالیت سیاسی آنان ندارد. در دوره ای که کنش گری سیاسی از دست دولت و مجلس خارج شود، نهادهای رسمی خواسته یا ناخواسته خط مقدم جبهه می شوند. اگر وضعیت سیاسی جامعه روبه راه است که خوشابه حال ناظران، مجریان، اصولگرایان و اصلاح طلبان و اگر اوضاع وخیم است، بدا به حال مسببان. آنچه بیش از هر چیز برای اصلاح طلبان عیان شده این نکته است که در هیچ شرایطی نباید تن به مصالحه داد. دموکراسی، استراتژی است نه تاکتیک. اصولگرایان در این زمینه مدعی نبوده اند اما اصلاح طلبان مدعی دموکراسی و برابری سیاسی بوده اند. برابری سیاسی به معنای رشد حقوق شهروندی به مثابه گسترش حقوق مدنی، سیاسی و اجتماعی که تبلور دموکراسی است و دربردارنده اصل برابری. اصلاح طلبان از شرایط آینده جامعه و تغییرات اساسی آن چشم انداز روشنی نداشتند و تغییر سیاست های جهانی نیز به غافلگیری شان دامن زد و آنان را در وضعیتی خنثی گرفتار کرد. اکنون، تریبون مجلس بیش از هر زمان دیگری برای اصلاح طلبان گره گشا است. تریبونی که پیش از اینها از دستش داده اند. اصلاح طلبان در سیاست کشت دیم را برگزیدند و به انتظار باران نشستند. باران که نبارید هیچ، بذرهای پاشیده شده را هم باد با خود برد. اگر اصلاح طلبان غفلت کنند، شکست بعدی در پیش است و آن چیزی نیست جز این همانی اصلاح طلبان با اصولگرایان؛ دو گفتمان مستقل از هم که تفاوت های بنیادینی با یکدیگر داشتند.

این همانی این دو گفتمان یعنی دولتی تک حزبی و ناگفته پیداست که جامعه تک حزبی جامعه ای دموکراتیک نیست. پایداری اصلاح طلبان بر تفاوت و استقلال خویش، بزنگاهی تاریخی است که نباید از کف برود. شاید دولت و نهادهای رسمی بی میل به این هم سویی نباشند و در شرایط کنونی انگیزه کافی برای تاسیس غیررسمی یک حزب فراگیر در سر داشته باشند. اصلاح طلبان در تعارض و تفاوت شان با طیف های اصولگرا معنا پیدا می کنند. این همانی آنان با دیگران به بهانه شرایط خطیر کشور، اصلاح طلبان را از معنا تهی خواهد کرد. اصلاح طلبان نباید گرفتار وضعیتی شوند که دولت و مجلس شدند. این دو نهاد هیچ فرمول سیاسی ای برای کنش گری سیاسی ندارد. بی دلیل نیست که اپوزیسیون خارج کشور درصدد برآمده تا این فضای خالی را با روایت های خود پر کند و در این میان، بیشترین تلاش از سوی سلطنت طلب ها صورت می گیرد.

آنان تلاش می کنند تا با احیای نسخه ای از ناسیونالیسم ایرانی و تکیه بر میراث دوران باستان روایتی تاریخی از گذشته ای شکوهمند بسازند؛ سلطنت طلبان با درک فقدان فرمول سیاسی می خواهند رویکرد خود به سیاست را در جامعه فرموله کنند؛ اگرچه پیش تر احمدی نژاد و یارانش با روایت دیگری دست به این کار زدند. آنان بسیار تلاش کردند تا از رجعت به ناسیونالیسم و شکوه تاریخ ایران باستان استفاده تاکتیکی کنند و به سیاست بازگردند که با انتقادات شدیدی روبه رو شدند و بنیان دولت خود را بر باد دادند. اینک دولت و مجلس و جناح های سیاسی در بزنگاه حساسی قرار دارند و اگر نتوانند روایت تازه ای از سیاست خلق و آن را فرموله کنند، جای آن را ایده های دیگری خواهند گرفت و آنچه شرایط را خطرناک می کند، جاافتادن ایده هایی است که دست بالا را دارند و به تمامی ارتجاعی اند.