آرشیو چهار‌شنبه ۱۴‌شهریور ۱۳۹۷، شماره ۴۱۷۶
جلد دوم
۷
یادداشت

سیستان هوا ندارد

امین شول سیرجانی

سیستان هوا ندارد. درست مثل خوزستان. مثل بخش هایی از کرمان و مثل تهران. حالا این فقط دریاچه ارومیه نیست که باید تاوان خشک شدنش را پس دهیم. حالا باید تاوان خشک شدن هامون را هم پس دهیم. باید از تن نالان و نحیف جازموریان هم بگوییم که مردم حاشیه اش صدای شان کمتر از جاهای دیگر به مسوولان رسیده است. اغراق نیست اگر بگوییم که دوران مرگ و پریشان احوالی تالاب های ایران است. هورالعظیم دو ماه است که در بخش عراقی اش در آتش می سوزد. بختگان روزگار خوشی ندارد و تالاب انزلی شانه هایش زیر بار سنگین آلودگی های صنعتی و شیرابه های پسماندهای خانگی خم شده است. این قصه سر دراز دارد. اما به راستی چه باید کرد؟ مردم سیستان به هر کسی که این سوال را بپرسد پوزخند می زنند. چرا؟ چون که به قول آن جوان سیستانی ساکن «نیمروز»، «اینقدر مسوولان بر سر اینکه وظیفه کیه برای مردم کار کنه دعوا دارن، وقت به کار نمی رسه و زود شب می شه.»: طعنه ای هوشمندانه درباره عملکرد جزیره ای دستگاه های مختلف دولتی و نهادهای عمومی و دانشگاهی. دانشگاهیان سیستان که از قضا تخصص شان در همین بیابان زدایی و تغییر اقلیم و... است، می گویند برای پیدا کردن راه حل های متناسب با زیست بوم منطقه کار تحقیقاتی کرده اند. اما نتایج این تحقیقات کجاست؟ چرا دولتی ها به بخش پژوهشی وصل نمی شوند؟ چرا سیم میان مدیران قطع است. این همه پارازیت و اختلال ارتباطی از کجا نشات می گیرد؟ شاید یکی از دلایل بروکراسی فلج کننده دولتی باشد که توان به حرکت درآمدن در زمان مناسب را ندارد. و هزار شاید و امای دیگر. آنچه روشن است اینکه دو دهه است هامون با بی آبی دست و پنجه نرم می کند اما هنوز هم یک سند روشن، یک متن گویا و روان برای نجات آن در دسترس نیست. نه که تهیه نشده باشد حتما طرح های مختلفی تهیه شده اما یافته های شان در کشوی میز مدیران ادوار مختلف دولت باقی مانده است. سیستان هوا ندارد: این را برای یادآوری مجدد نوشتم، شاید کسی از میان آنها که امضای گره گشا دارند پیدا شود و همین خط آخر را بخواند و بخواهد که کاری کند.