آرشیو سه‌شنبه ۲۰‌شهریور ۱۳۹۷، شماره ۴۱۸۱
صفحه آخر
۱۶
شلیک از فاصله نزدیک

به جای همه نومیدان می گریم

سید عبدالجواد موسوی

چند سال پیش بنده خدایی که از جهان و کار جهان به ستوه آمده بود جلوی ساختمان مجلس شورای اسلامی خودش را به آتش کشید. چند روز بعد وقتی خبرنگاران از رییس وقت مجلس موضوع را پیگیری کردند خیلی خونسرد پاسخ داد: آن فرد معتاد بود! تلخی آن اظهارنظر تا امروز زیر دندانم هست.

همان موقع این موضوع را با خشمی وصف ناشدنی هرجا که می رسیدم، تعریف می کردم. برخلاف توقعم کمتر کسی با من اظهار همدردی کرد. اغلب می گفتند: بالاخره مملکت داری همین است دیگر، رییس مجلس که نمی تواند مثل تو احساسات شاعرانه اش را در چنین مواردی دخیل کند. از همان روزها بود که فهمیدم با سیاست فرسنگ ها فاصله دارم و هرچه بشوم سیاستمدار نمی شوم.

البته این را هم اضافه کنم که سودای پیوند اخلاق و سیاست بود که ما را به انقلاب پیوند داد و اگر قرار بود سیاست کار خودش را پیش ببرد و ارزش های اخلاقی هم در پستوی خانه ها بماند که اصلا چه نیازی به انقلاب بود؟ اینها را گفتم تا بگویم هیچ رقمه نمی توان خودسوزی مردی که چند روز پیش جلوی ساختمان شهرداری خودش را به آتش کشید، فراموش کرد. روایت ها مختلف است. با آنها که به هر بهانه ای می خواهند چوب حراج به آبروی نظام و انقلاب بزنند کاری ندارم. تکلیف ما با آنها کاملا روشن است. اما فرض اینکه روایت بعضی از دوستان روزنامه نگار من هم درست باشد و آن مرد نگون بخت در اعتراض به شهرداری آن هم به آن شکل چندان محق نبوده باشد. آیا همین موضوع کافی است تا از کنار چنین فاجعه سهمگینی به راحتی بگذریم؟ در این سال ها همه ما کمی سیاستمدار شده ایم. حالا هر کدام ما به قدر وسع خود منافع ملی را می فهمیم و از هیجانات زودگذر و احساسات رمانتیک انقلابی فاصله گرفته ایم. و مهم تر از همه اینکه به جان دریافته ایم رسیدن به یک جامعه نسبتا سالم و عادلانه از راه دشنه و دشنام نمی گذرد. با این حال هر جامعه ای نیازمند کسانی است که فارغ از سیاست و حزب و جناح و حتی مفاهیم پرطمطراقی مثل منافع ملی به حال عابران پیاده دل بسوزانند و زمزمه کنند: از مهتابی به کوچه تاریک خم می شوم و به جای همه نومیدان می گریم.