آرشیو پنجشنبه ۲۲‌شهریور ۱۳۹۷، شماره ۴۱۸۳
صفحه آخر
۱۶
تاکسی نوشت

گم شدم...

سروش صحت

هفته پیش در یادداشت این ستون یک بیت شعر نوشته بودم. شعر را راننده تاکسی جلوی کنسول و کنار فرمان چسبانده بود. از هفته پیش که این بیت چاپ شده تا امروز سیل نامه، تلفن، ایمیل، پیغام، دایرکت و درخواست به سوی روزنامه و من روانه شده که می خواستند این شعر به صورت کامل و با نام شاعر چاپ شود و با درخواست سردبیر و مدیرمسوول روزنامه، این هفته شعر کامل را که عطار نیشابوری بزرگ سروده است، برای تان می نویسم.

«گم شدم در خود نمی دانم کجا پیدا شدم/ شبنمی بودم ز دریا غرقه در دریا شدم/ سایه ای بودم از اول بر زمین افتاده خوار/ راست کان خورشید پیدا گشت ناپیدا شدم/ ز آمدن بس بی نشانم وز شدن بس بی خبر/ گوئیا یکدم برآمد کامدم من یا شدم/ هی مپرس از من سخن زیرا که چون پروانه ای/ در فروغ شمع روی دوست ناپروا شدم/ در ره عشقش چو دانش باید و بی دانش/ لاجرم در عشق هم نادان و هم دانا شدم/ چون همه تن دیده می بایست بود و کور گشت/ این عجایب بین که چون و نابینا شدم/ خاک بر فرقم اگر یک ذره دارم آگهی/ تا کجاست آنجا که من سرگشته دل آنجا شدم/ چون دل عطار بیرون دیدم از هر دو جهان/ من ز تاثیر دل او بی دل و شیدا شدم.

امیدوارم حالا با نوشتن تمام بیت های غزل، جواب خیل علاقه مندانی که درخواست نگارش کامل این غزل را کرده بودند، داده باشم.... الان چیزهایی که در بالا نوشته بودم را خواندم و هم خنده ام گرفت، هم غمگین شدم... چرا هیچ کس دیگر روزنامه نمی خواند؟