آرشیو پنجشنبه ۲۲‌شهریور ۱۳۹۷، شماره ۵۲۰۱
صفحه آخر
۲۰
سرباز ره دین

چه نزدیک است گاه کوچ

امید مهدی نژاد

کاروان به هر جانب که رو می گرداند، حر بن یزید و سپاهیانش ممانعت می کردند. تا در سومین روز از ماه محرم به زمینی خشک رسیدند.

حسین -سلام خدا بر او- پرسید:

این زمین را نام چیست؟

گفتند:کربلا.

گفت: بارالها، پناه می برم به تو از کرب و از بلا. و این جایگاه کرب است و بلا. فرود آیید که اینجا بارهای ما می افتد و خون های ما می ریزد و اینجاست قبر و آرامگاه ما؛ که جدم رسول خدا، چنین برایم روایت کرده است.

پس کاروان از مرکب ها فرود آمدند. حر و مردانش نیز در جوار آنها منزل گرفتند. دمی بعد، حسین بر زمین نشست تا شمشیر بپردازد و چنین سرود:

شرمت باد، ای روزگار که چه بد یار و همراهی هستی.

چه بسیار خواهندگان و همراهانت که هر صبح و شام جان شان ستاندی و به غیر از این جور قناعت نکردی.

دانم که هر زنده ای رهسپار مرگ است. چه نزدیک است وعده گاه کوچ از دنیا و چه باک، که کار با خداوند جلیل است.