آرشیو شنبه ۱۷‌شهریور ۱۳۹۷، شماره ۳۲۳۸
روزنامه فردا
۱۶
تجربه دیگران

لباسی بر تن مردم دنیا

ساسان گلفر

عنوانی در شماره روز چهارشنبه، 5 سپتامبر (14 شهریور) روزنامه بریتانیایی گاردین وجود دارد که بدون اغراق می تواند آه از نهاد هر روزنامه نگاری در ایران برآورد. ظاهر مطلب چندان چشمگیر نیست و موضوع از قرار معلوم خیلی حیاتی و از آن نوعی نیست که مرگ و زندگی مردم به آن بستگی داشته باشد. تیتر را در بخش مد و لباس روزنامه می توان دید که حتی بسیاری از روزنامه نگاران کارکشته اینجا ممکن است به عنوان موضوعی بی اهمیت و پیش پاافتاده و اضافه برسازمان از کنارش بگذرند تا به کارهای خیلی مهم خودشان برسند؛ کارهای مهمی مثل گزارش لحظه به لحظه بالارفتن قیمت ارز و سکه یا نقل اظهارات یک نفر که از این جناح پته چند نفر در آن جناح را روی آب ریخته و پرداختن به تکذیبیه یک آن جناحی که در جواب، گلیم را از زیر پای چند نفر در این جناح کشیده یا فکرکردن به اینکه چگونه می توان حس وحال نوازندگان دم آخر کشتی تایتانیک را در قالب چند کلمه و یک تیتر بیان کرد. واقعا در این دقایق مثل همیشه حساس، صحبت کردن از مد و لباس خجالت آور نیست؟ ولی می توان امیدوار بود که همه فقط به ظواهر امور نپردازند.عنوان مقاله گاردین این است: «30 سال در مجله ووگ: چگونه آنا وینتور شیوه لباس پوشیدن جهان را تغییر داد». همچنان که از عنوان پیداست، مقاله به زندگی خانمی به نام آنا وینتور می پردازد و اطلاعات اضافه اینکه او متولد روستای هامپستد از توابع لندن در انگلستان و حالا 68 ساله است و تابعیت مضاعف آمریکا و انگلستان را دارد و از سال 1988 تا امروز به مدت 30 سال سردبیر مجله مد «ووگ» بوده و از 2013 هم مدیر هنری موسسه رسانه ای 109 ساله «کانده نست» شده که 19 رسانه، از جمله «ووگ» با بیش از 164 میلیون مخاطب ثابت زیرمجموعه آن است. تا اینجای کار ظاهرا خیلی چیز مهمی نیست. بالاخره یکی از همان سلبریتی های معمولی است در یکی از همان حرفه های پرزرق وبرق که دارد مثل معمول پول پارو می کند. به اضافه اینکه شخصیت میراندا پریستلی در فیلم «شیطان پرادا می پوشد» که مریل استریپ 15 سال پیش نقش او را بازی کرد، اساسا بر مبنای شخصیت خانم وینتور ساخته و پرداخته شده و درواقع رمان و فیلم نامه آن را هم دستیار شخصی خانم وینتور نوشته است، ولی برای ما روزنامه نگارها او بیش از یک سلبریتی معمولی است. ما روزنامه نگارها هستیم که وقتی این تیتر را می خوانیم که چگونه یک روزنامه نگار «شیوه لباس پوشیدن جهان را تغییر داد» آه حسرت و عرق خجالت را باید با هم بکشیم و بریزیم؛ ما که اینجا با هر موضوعی روبه رو می شویم، اول در ذهنمان قلم خودسانسوری را دور تمام جاهای ممنوعه فراوان آن می کشیم؛ ما که ترجیح می دهیم همین جا گوشه میزمان به نقل از این و آن بپردازیم و یک ذره از روی صندلی تکان نخوریم، مبادا که به استقبال خطر آنی و آشکار برویم؛ ما که روزبه روز داریم مخاطبمان را از دست می دهیم و با حسرت به مخاطبان میلیونی شبکه های ماهواره ای که سهل است، به کاربران مخاطب کانال های تلگرامی نگاه می کنیم و حالا حتی اگر 10 یا 20 هزار خواننده داشته باشیم، باید به خودمان ببالیم. خلاصه می خوانیم که یک روزنامه نگار 30 سال است که لباس تن مردم دنیا را عوض کرده و می بینیم که خودمان باید دودستی به لباس تنمان بچسبیم که درش نیاورند. باشد، ما در این دقایق حساس به همان کارهای مهم روزمره خودمان می پردازیم و کاری به لباس تن کسی نداریم.

لباسشان هم پیشکش خودشان.