آرشیو سه‌شنبه ۲۷‌شهریور ۱۳۹۷، شماره ۴۱۸۷
صفحه اول
۱
سرمقاله

نسبت ما و عاشورا

سید علی میرفتاح

ما مدیون عزاداری های محرم هستیم. مراسم عزاداری خدمت های بزرگی به فرهنگ و هنر این سرزمین کرده است. حتی آنها که مسلمان و شیعه نیستند و به هر دلیلی دل در گرو خاندان پیامبر ندارند، از محرم و صفر بهره های فراوان برده اند و می برند. به اختصار تعدادی از این بهره ها را برمی شمرم. مراسم سوگواری سیدالشهدا بستر مناسبی بوده است تا موسیقی دستگاهی و مقامی ایران حفظ و حراست شود و به نسل های بعدی انتقال یابد. در زمان قدیم موسیقی منحصر به دربارها و محافل اعیان و اشراف بوده اما مراسم محرم این موقعیت حیرت انگیز را ایجاد کرد تا موسیقی به میان مردم بیاید و با وجود تاکیدی که متشرعین بر حرمتش داشتند، حفظ و حراست شود. بلکه رونق بگیرد و بارورتر شود. همین الان هم اگر اسم گوشه ها و پرده ها را نگاه کنید، می بینید که اسم های مرتبط با واقعه عاشورا در آن زیاد است. در این باره بسیاری از اهل فن مقالات پژوهشی نوشته اند و اهمیت عزاداری را در حفظ و حراست و غنای موسیقی یادآور شده اند. صرفا اشاره وار می گویم و رد می شوم تا به حرف اصلی ام برسم. در هنر نمایش هم تعزیه نقش پررنگی داشته است. در واقع اگر محرم و صفر نبود ما نمی توانستیم سنت نمایشی ایرانی را برای قرن ها تداوم بخشیم و آن را به روزگار معاصر برسانیم. به عبارتی، عزاداری ها کالبد مناسبی بودند تا روح و فرهنگ ملی/بومی را به نسل های بعد منتقل کنند. حتی در نگهداری از فرم نمایش هم ما ممنون و مدیون تعزیه ایم. همچنین عزاداری ها به ادبیات هم خدمت بزرگی کردند. به جهت همین بیاض های کهنه ای که عزاداران در دست گرفتند هم سواد خود را بالا بردند، هم ظرفیت های زبان را گسترش دادند. بعید است فرهنگ و زبانی پیدا کنید که به اندازه فرهنگ و زبان فارسی در برانگیختن یا حتی ساکن کردن احساسات و عواطف و هیجانات توانایی داشته باشد. به انتقادهای سطحی گروهی تازه به دوران رسیده اعتنا نکنید که می گویند ما ملت عزاییم و ناف مان را با سوگ بریده اند. آنها نمی دانند که ظرفیت های زبانی درخصوص پدیده مرگ چه غنایی به کلیت زبان بلکه فرهنگ می بخشد. هیچ شاعری به اندازه سعدی از مرگ نمی گوید. او حتی ریزه های عظامش را پس از مرگ به میان می آورد تا بر عاشقی اش گواهی دهند. مع ذلک هیچ شاعری هم به اندازه سعدی شاد و سرخوش و شنگول نیست و قدر زندگی را نمی داند. اتفاقا سوگ و سوگواری در فرهنگ ایران متفاوت است با سوگواری در مثلا یونان و روم. ما به جهت باورهای عمیقی که به عالم غیب و حیات پس از مرگ داریم، مواجهه مان با این مقوله و توابعش مواجهه متفاوتی است. این مواجهه متفاوت به جهت نگاه توحیدی و عقیده به غیب است. پیش از اسلام هم ایرانی ها به آخرت باور داشتند و مرگ را مرحله ای در حد عوض کردن مرکب می دانستند. نشنیده اید که می گویند «سوار اسب چوبی شدن حق»؟ چون از بحثم بازمی مانم خیلی در این باب متوقف نمی شوم. همین قدر بگویم که ما به برکت همین تاسوعا و عاشورا و اربعین توانستیم ادبیات سوگواری را با شور زندگی درهم آمیزیم و حیات را تداوم بخشیم. گریه می کنیم، سینه می زنیم، دریغ می خوریم مع ذلک شور زندگی را نیز در خود تقویت می کنیم. خوب است به تقلید از استاد مطهری که خدمات متقابل اسلام و ایران را نوشت ما هم کار پژوهشی کنیم و کتابی بنویسیم تحت عنوان خدمات متقابل ایران و عاشورا.

اما باید اعتراف کنیم که ما یک از هزار هم نتوانسته ایم و نمی توانیم حق عاشورا را بپردازیم. عاشورا خدمت ها و لطف های بی شماری به ما کرده است که ما حتی از عهده فهرستش برنمی آییم. از جمله اینکه ما بسیاری از آموزه های عقیدتی و اخلاقی را از طریق مراسم نوحه و تعزیه منتشر کردیم و بر آنها صحه گذاشتیم. مفاهیمی چون عزت، مبارزه با ظلم، وفاداری، پافشاری بر حق، تلاش برای احقاق حق، اصلاح دین، گریز از ظاهرگرایی و از این قبیل معانی، چیزهایی بودند که عموم ایرانی ها از مراسم عزاداری آموختند. نمی گویم در کتاب ها و فرهنگ های دیگر این معانی را کسی نپرورانده و بر رویش تاکید نکرده. حتما همه آزادگان جهان فارغ از دین و جغرافیایی که در آن پرورش یافته اند آزادگی و وفای به عهد و برادری و راستی و ایثار را به عنوان اصول انسانی تبلیغ و ترویج کرده اند. به یک اعتبار تداوم حیات بسته به تداوم همین معانی است. اما در فرهنگ شیعه، از طریق بازخوانی کربلا، این معانی تکرار شده اند و به همراه شیر مادر وارد ذهن و ضمیر ما شده اند. از زمان آل بویه، حتی قبلش، هر حرکت ضدظلمی که در این جغرافیا پا گرفته متصل به منبع لایزال کربلا بوده. پدران ما از سر هوشیاری یک واقعه تاریخی را به تمام تاریخ و جغرافیا تعمیم دادند و از آن یک مفهوم کلی یا صورت نوعی ساختند. هرکجا ظالمی خودرای و بی رحم و گستاخ قدعلم کند، بهره ای از یزید دارد و هر کجا مظلومی دست به قیام بزند زیر چتر امام حسین است. اینکه در معارف ما آمده «ما اعظم مصیبتها» به این معناست که آن حادثه سال شصت هجری تبدیل به صورت نوعی مصیبت و مبارزه شده است.حتی ما مرگ های ساده عزیزان مان را به آن کانتکس فراتاریخی می بریم تا قدری از صعوبت و جانکاهی اش کم کنیم. هرکس پسرش بمیرد دلش را با ذکر مصیبت علی اکبر آرام می کند. هرکس برادرش را از دست بدهد با یادآوری شهادت عباس بن علی به خودش تسلیت می گوید. هرکس شیرخواره اش را نتواند حفظ کند یاد آن ظهر عاشورا می افتد که علی اصغر تشنه بود و امام او را سردست گرفت بلکه اشقیا او را آبی دهند. البته که اشقیا شقی تر از آن بودند که دل شان به رحم آید اما امام در قامت پدری که باید فرزندش را نگه دارد رودرروی دشمن ایستاد و با ایشان اتمام حجت کرد که این بچه تشنه است... او آب خواست اما آنها نیزه زدند و... بی جهت که آن روز را اعظم مصیبتها نام ننهاده اند. گفت چون که صد آمد نود هم پیش ماست. کربلا از حیث مظلومیت و مصیبت و رشادت و شهادت و جوانمردی صد است و همه آنها که مظلوم واقع می شوند و مصیبت می بینند و می خواهند که از خود رشادت نشان دهند و جوانمردی کنند و شهید شوند در ذیل این صد آسمانی قرار می گیرند. جالب اینکه جنس کربلا جور است و نمونه از هر طیفی دارد. پیرمرد دارد چون حبیب، تواب دارد چون حر، جوان رشید دارد چون علی اکبر، خواهر ستمدیده شجاع دارد چون زینب، بیمار دارد چون زین العابدین، غلام آزاده دارد چون جون، خواجه بلندمرتبه دارد چون زهیر، تازه داماد دارد چون قاسم... وفادار باعاطفه و دریادل دارد چون عباس.. بی جهت نبوده که ما هر بار که خواسته ایم با ظلم دربیفتیم به حسین تاسی کرده ایم. ولکم فی رسول الله اسوه حسنه. این اسوه تداوم یافته و ائمه هدی را نیز شامل می شود. همین تاسی به حسین مانند نیروی محرکه ای است که امت محمد را و شیعیان علی را جلو می برد.آیا فکر می کنید اگر ما حسین نداشتیم می توانستیم جنگ هشت ساله را تاب بیاوریم؟ کدام تشییع شهیدی بود که در آن داستان حسین و یارانش بازخوانی نشود؟ انقلاب هم همین طور. ما انقلاب را در سایه کربلا به پیروزی رساندیم. یک باره مفاهیم چهارده قرن پیش بازتولید شد و شاه که دستش به خون بی گناهان آلوده بود برجای یزید نشست و شهدای انقلاب ملحق شدند به شهدای کربلا. قبل تر هم در مشروطه باز همین اتفاق افتاد. همین عبدالمجید که شهید شد، انگیزه ای شد که مردم از هر قشر به خیابان بیایند و علیه استبداد سینه سپر کنند. آیا اگر در کوی و برزن ذکر محرم و صفر نرفته بود، می شد چنین سریع مردم را بسیج کرد و به مبارزه علیه استبداد فراخواندشان؟

محرم و صفر اما سنت به معنای متعارف نیستند. مراسم نیستند که بشود در عداد دیگر مراسم قرارشان داد و فرمالیته با آنها برخورد کرد. از من بشنوید می گویم در اینجا ما نه با سنت که با موجود زنده و پربرکتی روبه روییم که متناسب با حال و روز ما وضع می گیرد. ما اگر خرافی و بدبخت و توسری خور باشیم این مراسم هم تبدیل می شود به بازسازی خرافه. مصلحان دینی از قبیل مرحوم مطهری و شریعتی وقتی دادشان درمی آمد که چرا این همه عاشورا را تحریف می کنید در اصل بر سر مردم خرافه پرستی داد می زدند که بدترین نسبت را با بهترین موجود زنده برقرار کرده بودند. امام علی می گفت سلونی قبل عن تفقدونی. بعد آن اعرابی بی فرهنگ می گفت تعداد ریش های من چندتاست؟ در خطبه شقشقیه که امام نزدیک بود اسرار را بر ملا کند یک باره مردی بی فرهنگ سوالی کرد و رشته کلام را برید. ابن عباس می گوید در تمام عمرم بر چیزی چون این سخن نیمه تمام دریغ نخوردم.

اعتراف می کنم من هم وقتی می بینم که گاهی نسبت ما با عاشورا به اندازه همان بی فرهنگان اعرابی تقلیل پیدا می کند، دریغ می خورم. بی مبالغه می گویم که محرم می تواند تمام مشکلات سیاسی و اقتصادی ما را حل و فصل کند. ظرفیت های این مراسم آنقدر بالاست که می تواند همه ما را با هر گرایشی، در برابر ترامپ و دم ودستگاه ظلم و جورش متحد کند. ما در سایه تفضل سیدالشهدا می توانیم هر تحریمی را تاب بیاوریم. می توانیم خودمان را بسازیم و عقب ماندگی های مان را جبران کنیم. می توانیم نسبت مان را با عالم عوض کنیم و این تکه از دنیا را به بهشت روی زمین تبدیل کنیم. شعار نمی دهم بلکه قسم می خورم در عاشورا ظرفیت های کشف نشده بسیار هست. هنوز هزاران ظرفیت عاشورا بر ما پوشیده است و کافی است متواضعانه وضع درست بگیریم تا درهای رحمت کربلا به روی مان باز شود. اما متاسفانه گاهی از در خرافه و بی فرهنگی وارد می شویم و سوالاتی سطحی و سخیف می پرسیم. شما کدام فرهنگ و دین و آیین و عقیده ای را می شناسید که در قرن بیست ویکم بتواند این همه پیر و جوان را از خانه بیرون بیاورد و آنها را وادار به کار خیر و ثواب کند؟ در اربعین می گویند نزدیک بیست میلیون زائر به پابوس امام حسین می روند. بیست میلیون؟ می دانید معنی این حرف یعنی چی؟ یعنی اینکه وجود بابرکت امام حسین می تواند امنیت سیاسی و اجتماعی این منطقه ملتهب را تضمین کند. یعنی که می تواند همه گروه های تروریستی و تکفیری را فراری دهد. یعنی که می تواند موقعیت شیعیان را در جهان بالا ببرد. در همین عاشورا هم می توان از برکت این وجود شریف بسیاری از مشکلات و معضلات را حل و فصل کرد. مهم این است که من و شما بتوانیم نسبت درست و معقول و مومنانه و متدینانه با آن واقعه برقرار کنیم و مثل پدران مان در ذیل نام حسین در اصلاح فرهنگ و هنر و عقیده خود بکوشیم. ان شاءالله.