آرشیو یک‌شنبه ۱ مهر ۱۳۹۷، شماره ۴۱۸۹
صفحه آخر
۱۶
شلیک از فاصله نزدیک

به احترام شجریان و منزوی

سید عبدالجواد موسوی

نام شجریان و حسین منزوی در تقویم به یکدیگر گره خورده. از نوجوانی یکی از آرزو های ما این بود که خسرو خوبان موسیقی اصیل ایرانی به شعر معاصر توجه بیشتری نشان دهد و فی المثل به جای رجوع به دواوین شاعران قدر قدرت گذشته کمی هم به شاعران امروزی توجه کند. حضرت استادی اما از هوشنگ ابتهاج و عماد خراسانی این سو تر نیامد و اگر هم فی المثل گاهی به جواد آذر توجه می کرد به تصنیف هایش علاقه نشان می داد و البته چند استثنا همانند اخوان و مشیری و کدکنی نیز در این میان وجود داشت تا اینکه همایون شجریان از راه رسید و اولین تصنیفی که توانست ما را با صدای دلنشین او آشنا کند شعری از سیمین بهبهانی بود: نه بسته ام به کس دل نه بسته کس به من دل/ چو تخته پاره بر موج رها رها رها من. شاهکار بود. ملودی و شعر و صدا همسنگ یکدیگر. تجربه موفقی که دیگر کمتر تکرار شد. همایون به منزوی هم روی خوش نشان داد اما شعرهای منزوی به این راحتی ها رام موسیقی ایرانی نمی شود. کلام مطنطن و گاه حماسی و اوزان نامطبوع شعر منزوی به این سادگی ها خودش را با موسیقی ایرانی که قرن ها خادم کلام شعر چون آب روان سبک عراقی بوده هماهنگ نمی کند. حالا شاید بتوان فهمید چرا حضرت استاد سراغ این شاعر بزرگ و دوست داشتنی نرفت. شاعری که حتی در شعرهای عاشقانه اش گویی با فلک سر ستیز دارد:

زنی که صاعقه وار آنک ردای شعله به تن دارد

فرو نیامده خود پیداست که قصد خرمن من دارد

و چه کار دشواری در پیش دارد همایون که در این سال ها نشان داده علاقه ای خاص به منزوی دارد و حالا حالاها می خواهد با دشواری های رام کردن شعرهای او در دستگاه موسیقی ایرانی سر و کله بزند. در این باره باز هم می توان نوشت. به تفصیل و جزئی تر از این حرف ها. این چند خط صرفا ادای احترامی بود به دو مرد بزرگ فرهنگ ایرانی. دو مردی که خلوت های عاشقانه بسیاری را برای ما رقم زدند و فعلا به آنها بسیار مدیونیم.