آرشیو پنجشنبه ۱۹ مهر ۱۳۹۷، شماره ۴۲۰۵
غیر قابل اعتماد
۱۴
شعر طنز

چند نقیضه بر چند غزل حافظ

حرف های زشت، بهتان نیز هم!

اشاره: فردا جمعه، بیستم مهرماه است و «روز بزرگداشت حافظ». در این ستون، چند غزل طنز آورده ایم که به شیوه «نقیضه» سروده شده اند، بر مبنای غزل هایی از حضرت لسان الغیب.

در «فرهنگ واژگان و اصطلاحات طنز» آمده است: «در نقیضه گویی، نقیضه گو کلام نویسنده ای را در یک اثر مشخص می شکند تا آن را از حالت جدی به اثری مضحک تبدیل کند… در ادبیات، «نقیضه» به عنوان اصطلاح ادبی، به تقلید اغراق آمیز و مضحک از یک اثر ادبی مشخص اطلاق می شود. در این تقلید که می تواند از کلمات، سبک، نگرش، لحن یا بیان عقاید نویسنده باشد، سایه اثر اصلی همواره محسوس است. البته باید در نظر داشت در نقیضه نویسی، اثر ادبی دوم استقلال هنری خاص خود را دارد… در ادبیات فارسی، نقیضه گویی با هدف هایی گوناگون، پیشینه ای غنی دارد و در هر دوره، موارد متعدد و درخشانی از آن را می توان یافت.»

مصطفی علوی

«دردم از یار است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم»

(حافظ)

دردم از پول است و درمان نیز هم

دل فدای او شد و جان نیز هم

آن یکی شد غرق در مال حرام

دینش از کف رفت و ایمان نیز هم

موسم تاراج اگر آغاز شد

دارد این آغاز، پایان نیز هم

بر سر یک سفره دیدم گرگ را

آن طرف تر، مرد چوپان نیز هم

نان بیت المال را ما می خوریم

قیمه و مرغ و فسنجان نیز هم!

سال ها هی لاف دانایی زدیم

دوره قاجار و الان نیز هم

با همه دانایی، از ما خورده اند

شاه و شیخ و شحنه و خان نیز هم!

فیلم می سازیم از اصحاب کهف

از نگاه پیر کنعان نیز هم

بعد با وجدان راحت می زنیم

حرف های زشت، بهتان نیز هم

ما جهانی را مدیریت کنیم

گر که لازم شد جهانبان نیز هم!

کس نمی دانست قبل از ما که ابر

سایه دارد، برف و باران نیز هم!

کشف شد در دوره ما که شتر

چار پا دارد، دو کوهان نیز هم!

گر چه اصلا گاه گاهی لاجرم

اندکی، هرچند چندان نیز هم!

تخم خشخاش از زمین برچیده شد

تخته شد دکان قلیان نیز هم!

مهر باطل خورد روی انگلیس

نروژ و اتریش و آلمان نیز هم

ما گرفتیم آنچه در رادار بود

چیز از رادار پنهان نیز هم

چین به ما سجاده و تسبیح داد

کیف و کفش و بند تنبان نیز هم!

مثل خرمالوست «خالو»، طنز تو

شاعری، رندی، سخندان نیز هم

گر به کام عده ای تلخ است، گاه

ملتی را کرده خندان نیز هم

مصطفی علوی

«ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

دل رمیده ما را رفیق و مونس شد»

(حافظ)

ستاره ای بدرخشید و ماه مجلس شد

چقدر مسئله حل کرد تا مهندس شد

چه لحظه ها و چه شب ها که زیر دود چراغ

نفس کشید و در آخر، اسیر خس خس شد

سه سال در پی شغلی که مدرکش را داشت

دوید و راه به جایی نبرد، دپرس شد

درخت دانش او میوه های خوبی داشت

به فصل سرد زمستان که خورد، نارس شد

رفیق او که سه سال از خودش عقب تر بود

به لطف رابطه های پدر، مدرس شد

نشست کنج اتاقی، ولی نمی دانست

چقدر بر سر او بحث در مجالس شد

تمام غصه دنیا هوار شد به سرش

تمام پیکر او ذره ذره بی حس شد

ستاره ای که درخشیده بود چندی قبل

افول کرد و گرفتار درد ام.اس شد

علیرضا رضایی

«آنان که خاک را به نظر کیمیا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند»

(حافظ)

آنان که قفل بسته به یک لحظه وا کنند

آیا بود که گوشه چشمی به ما کنند؟!

بی ارزش است پیش طبیبان رشوه خوار

گر بیمه زپرتی ما را طلا کنند!

مردان بی اراده و زن های هرزه گرد

شاید به ایدز جامعه را مبتلا کنند

بسیار دیده ایم جوانان تنگدست

با دنبلان چو گربه عاشق صفا کنند!

با اینکه در نماز غذا میل می کنند

دایم نماز باطل خود را قضا کنند!

تا میز و پست گیر بیارند ناکسان

باید که در طریق ریاست ریا کنند

در روز حشر، بهر مکافات، ابتدا

دلال ها و واسطه ها را صدا کنند

قحطی شوهر است؛ زنان عزیز ما

فکر طلاق و مهریه آخر چرا کنند؟!

رسمی ست ماندنی؛ دله دزدان روزگار

بر قاطع الطریق همه اقتدا کنند

جان می کنند و مردن شان طول می کشد

باید برای مردم مسکین دعا کنند

چون هول می شوند پس از کار، فاسقان

تنبان صیغه خودشان را به پا کنند!

خوش می شود زمانه و این روزگار ما

روزی که فیل های بزرگی هوا کنند

تا باغ مملکت شود آباد و بر دهد

باید که بذرهای اصیلی نشا کنند

باز است هرکجا در دیزی و گربه ها

امکان پذیر هست که آیا حیا کنند؟