آرشیو پنج‌شنبه ۱۳ دی ۱۳۹۷، شماره ۳۳۳۳
علم
۹

بعد از هوش مصنوعی

دکتر عبدالرضا ناصرمقدسی (متخصص مغز و اعصاب)

من از طرفداران پروپاقرص کتاب ها و فیلم های علمی -تخیلی هستم. هر فیلم و کتاب جدید که در این باب می بینم یا می خوانم، عمیقا مرا به وجد می آورد، زیرا سوالاتی را مطرح می کند که به شدت ذهنم را به خود مشغول می دارد. از دل همین سوالات و حلاجی هاست که موضوعات جدید به وجود می آیند و ایده های نو شکل می گیرند. بعضی از کتاب ها مملو از ایده هستند. شاید بهترین آنها که همیشه انسان را با دغدغه های خود دنبال می کند، ادیسه های آرتور سی کلارک باشد. اما در اینجا می خواهم درباره کتاب «تلماسه» صحبت کنم. البته باید بگویم آنچه در این یادداشت گفته خواهد شد، فقط یکی از هزار ایده ای است که خواندن این کتاب در اختیار انسان قرار می دهد. این کتاب به توصیف جهانی از لحاظ زمانی بسیار دور از زمان ما می پردازد. این دوره زمانی خصوصیات بسیار مهمی دارد. یکی از مهم ترین این خصوصیات عبور این مردم از جنگ پیشین است؛ جنگی که بین انسان ها و نمایندگان هوش مصنوعی همچون رایانه ها اتفاق افتاده است. انسان در آن زمان دور متوجه می شود که هوش مصنوعی و آفریده هایش برای او خطرناک بوده، اما با اینکه خود خالق این هوش است، نمی تواند جلوی آن را بگیرد، بنابراین به جنگ متوسل می شود.

این سناریویی است که برای فیلم های علمی -تخیلی بسیار جذاب است: ایجاد تقابل بین دو چیز پتانسیل های داستانی زیادی دارد که ذهن مخاطب نیز به راحتی آن را درک و هضم می کند. شاید برای هالیوود راحت تر باشد که به این تقابل ها بپردازد تا اینکه نوعی ارتباط عمیق و گاه همراه با پارادوکس انسان و ماشین را به نمایش بگذارد. اما این تقابل به هالیوود و داستان سرایی هایش ختم نمی شود، بلکه متفکرانی مانند ایلان ماسک و استیون هاوکینگ نیز نظرات مشابهی داشته و از خطرات هوش مصنوعی سخن می گویند. اما این موضوع بحث ما نیست. موضوع صحبت، پیشنهادی است که کتاب «تلماسه» برای بعد از نابودی هوش مصنوعی از سوی انسان ارائه می دهد: «ارتقای توانایی های بدن بدون اینکه با ماشین ترکیب شود». این است که کتاب پر می شود از اشارات به روش هایی باستانی که از افزایش قدرت بدن و ذهن سخن می گویند. کلماتی همچون تائو، ذن، اصل، شیء خلد، هوشیدر همه و همه از حکمت های باستانی سخن می گویند؛ حکمت هایی که به انسان در اداره بهتر ذهن و بدن خود یاری می رسانند. انگار پس از نابودی هوش مصنوعی انسان دوباره به خودش بازمی گردد و درون خودش را می بیند. نکته جالب این است که گرچه می توان نوعی تنوع بدنی را در این کتاب مشاهده کرد اما اسلوب همه این بدن ها همان چیزی است که ما از بدن به شکل امروزی می شناسیم. نکته ای که مولف کتاب «تلماسه» درباره آن تخیل ورزی نمی کند، این است که بدن نیز می تواند مانند دیگر انواع حیات تکامل پیدا کند. غلبه بر هوش مصنوعی به ویژه وقتی که بتواند بر محدودیت های سخت افزاری خود نیز غلبه کرده و در واقع تولید سخت افزارش را نیز در دست بگیرد، نیازمند هوشی به مراتب بالاتر از هوش کنونی انسان است. این هوش باید از همه توان های خود استفاده کند و بدن به عنوان یک منبع مولد آگاهی یکی از بهترین این پتانسیل هاست. اما انسان برای استفاده از این خزینه نیاز به تغییر دارد. عمر حداکثر 200 هزارساله گونه هومو ساپینس نشان داده که حداکثر ظرفیت او برای استفاده از بدن و مغز همین است که حالا مشاهده می کنیم. بنابراین بعید می دانم که کنار هم قراردادن شیوه ها و حکمت های باستانی بتواند چیزی بیشتر به انسانی که در جهان پرتلاطم و هر لحظه تغییریابنده زندگی می کند، اضافه کند. اگر بخواهیم حرکت های تازه ای را در روابط بین اجزای بدنی خود ایجاد کنیم، باید شیوه تفکر، شیوه رابطه ذهن و بدن و شیوه دخالت بدن در ذهن به طورکلی تغییر کند. این تغییر بی گمان در پاسخ به فشاری خردکننده به وجود خواهد آمد. به گمان بعضی از اندیشمندان که مخالف هوش مصنوعی هستند، هوش مصنوعی ممکن است چنین محیط و فشاری را برای گونه هومو ساپینس ایجاد کند. حال این سوال مطرح می شود که چنین تکاملی انسان را از نظر بیولوژیک به چه سمتی خواهد برد؟ شاید مهم ترین عنصر توانایی تحلیل و آنالیز حجم بسیار بالای داده در کمترین زمان ممکن باشد؛ موضوعی که به سرعت بالا و دقت زیاد در تصمیم گیری منتهی خواهد شد. ذخیره، حفظ و استفاده از این حجم بالای اطلاعات نیازمند استفاده از همه ظرفیت های بدن در کنار مغز و ژن است. چنین انسانی بی شباهت به نئوقهرمان فیلم «ماتریکس» برادران واچفسکی نخواهد بود.