آرشیو شنبه ۲۲ دی ۱۳۹۷، شماره ۴۵۲۰
تاریخ و اقتصاد
۳۰

گفته ها

«قربان خاکپای همایون مبارکت شوم. اولا استفسار حال این غلام را کرده بودید، بد نیست… در باب سان سواره نانکلی مقرر فرموده بودند که در میدان نمی شود بیرون بروید، اگر آجودان باشی عرض کرده یا خود اختیار فرموده اند امر با قبله عالم است ولکن به این طفره ها و امروز و فردا کردن و از کار گریختن در ایران به این هرزگی حکما نمی توان سلطنت کرد.گیرم من ناخوش یا مردم فدایی خاک پای همایون. شما باید سلطنت بکنید یا نه؟ اگر شما باید سلطنت بکنید، بسم الله چرا طفره می زنید؟… هر روز از حال شهر چرا خبردار نمی شوید که چه واقع می شود و بعد از استحضار چه حکم فرمایند. از درخانه و مردم و اوضاع ولایات چه خبر می شود و چه حکم می فرمایند؟ قورخانه و توپی که بایست به استرآباد برود، رفت یا نه؟ این همه قشون که در این شهر است از خوب و بد و سرکرده های آنها چه وقت خواسته و از حال هر فوج دایم خبردار شدند؟ بنده ناخوشم و گیرم هیچ خوب نشدم، شما نباید دست از کار خود بردارید یا دائم محتاج وجود یک بنده ای باشید. اگرچه جسارت است اما ناچار عرض کردم…»

منبع: نامه های امیرکبیر به انضمام نوادر الامیر، تصحیح و تدوین سید علی آل داود، تهران، نشر تاریخ ایران، به نقل از مردمنامه.