آرشیو سه‌شنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۷، شماره ۴۵۴۴
تاریخ و اقتصاد
۳۰

گاهشمار

درگذشت امیر تیمور

تیمور گورکانی، معروف به تیمور لنگ، نخستین پادشاه گورکانی (تیموری) و پایه گذار این دودمان شاهی است که در بیشتر سرزمین های آسیای مرکزی و غربی حکمرانی کرد.

امیر تیمور گورکانی پس از تسلط بر نواحی مختلف آسیای مرکزی و ایران بر آن شد تا فتوحات خود را توسعه دهد و در ادامه توسعه سرزمینی بود که با سدی به نام عثمانی برخورد کرد. تنش و اختلاف میان امیر تیمور با عثمانی سبب ساز ایجاد مناسبات وی با دول اروپایی شد که در این زمان سخت تحت فشار دولت عثمانی قرار گرفته بودند. در واقع دول مسیحی اروپایی سعی در استفاده از توان نظامی تیمور برای حذف عثمانی ها داشتند. این مناسبات که در دهه آخر حکومت تیمور شکل گرفت، تحت تاثیر عواملی همچون بعد مسافت و ترس اروپاییان از شخص تیمور به یک رابطه پایدار و مداوم تبدیل نشد و بعد از شکست عثمانی و تضعیف آن توسط تیمور این مناسبات پایان پذیرفت و حتی در دوره جانشینان تیمور نیز ادامه پیدا نکرد. امیرتیمور گورکانی سه بار به ایران لشکر کشید، در یکی از لشکرکشی هایش به ایران، شهر اصفهان را ویران و در این شهر از سر مقتولان مناره ساخت.

با وجود این، ابن خلدون از او به عنوان مردی ادیب پرور و علاقه مند به اصحاب فکر و دانش و مشوق هنر، معماری و مهندسی یاد کرده است. مورخان نظامی نوشته اند که تیمور نبردها را عمدتا با جنگ روانی و تبلیغات قبلی در مهارت و شجاعت لشکریانش و سلاح های برتر آنان می برد. وی در 12 فوریه سال 1405 میلادی (23 بهمن ماه) در 69 سالگی در قزاقستان درگذشت و پیکر او را به سمرقند منتقل و در گورگاهی که خود در این شهر باستانی ساخته بود دفن کردند. پس از مرگ تیمور تمام سرزمین هایی که او فتح کرده بود (به استثنای خراسان بزرگ که شامل ماوراءالنهر و بخش بزرگی از افغانستان فعلی و تمامی خراسان کنونی و بخشی از سیستان می شد) به سرعت از تصرف جانشینان تیمور خارج شد. بر خلاف چنگیزخان که پسرانش بلافاصله بعد از او، با ولیعهدی که او برگزیده بود کنار آمدند و با حفظ اتحاد، از فروپاشی امپراتوری جلوگیری کردند، بازماندگان تیمور به درگیری با هم پرداختند. بازماندگان تیمور که بیشتر نوادگان او بودند، پس از مرگش به مخالفت با یکدیگر پرداختند و قلمرو وسیعی را که او با وجود آن همه جنگ و شقاوت به هم پیوند داده بود، تجزیه کردند.

ترور رهبر اخوان المسلمین

حسن البنا در 14 اکتبر 1906 در محمودیه از توابع بحیره به دنیا آمد و در مدرسه الرشاد، مرکز تربیت معلم دمنهور و دارالعلوم قاهره تحصیل کرد. پس از فراغت از تحصیل در دارالعلوم، معلم مدارس شهر اسماعیلیه شد. حسن البنا به دلیل تاسیس اخوان المسلمین مصر یک اندیشمند تاثیرگذار اسلامی محسوب می شود که واکاوی اندیشه وی با رویکردهای جدید افق های تازه ای را فراروی محققان قرار می دهد. هسته مرکزی اخوان المسلمین در شهر اسماعیلیه پایه گذاری شد اما پس از انتقال محل تدریس وی به قاهره، مرکز عالم و مقر رهبر اخوان المسلین نیز به قاهره انتقال یافت. در قاهره نشریه اخوان المسلمین را با هدف تبلیغ خود که رواج گسترده ای یافته و در همه جای مصر شعبه ها و مراکزی داشت، منتشر کرد. دعوت اخوان به تدریج مرزهای مصر را درنوردید و در کشورهای عربی طرفدارانی یافت. در 12 فوریه سال 1949م حسن البنا به دست نیروهای حکومتی در قاهره ترور شد و به قتل رسید.

پایان سلطنت در چین

روز 12 فوریه 1912م، حکومت 267 ساله خاندان منچو که خود وارث یک امپراتوری دو هزار ساله بود به پایان رسید و رژیم جمهوری در چین استقرار یافت. در فاصله سال های 1907 تا 1911م، پنج شورش علیه خاندان سلطنتی منچو در چین صورت گرفت که همه آنها، کم و بیش از اندیشه های انقلابی سون یات سن مبارز جمهوری خواه چینی سرچشمه می گرفت.

با این حال، به رغم سرکوبی چهار شورش اول و دستگیری و تیرباران تعدادی از شورشیان، قیام پنجم در روز نهم اکتبر 1911م آغاز شد و با وجود شدت عمل بی سابقه دولت و دستگیری و اعدام صدها نفر در ملاعام، نفرت و خشم عمومی از دربار افزایش یافت. عامل اصلی خروش و جنبش مردم چین، بی کفایتی حکومت وقت چین و ناتوانی آن در تحقق برنامه مدرنیزه کردن کشور و جلوگیری از نفوذ بیگانگان بود. قیام های متعدد قومیت های گوناگون چین نیز در قرن 19 علیه حاکمیت منچو، شدت یافته بود. بسیاری از گروه های زیرزمینی چینی با همکاری انقلابی های در تبعید، تلاش کردند تا حکومت چینگ را سرنگون کنند. با سرنگونی دودمان سلطنتی منچو، سون یات سن به عنوان اولین رئیس جمهور چین در اول ژانویه سال 1912 میلادی قدرت را در دست گرفت. او همچنین رهبری حزب کومینتانگ را از اکتبر 1919 میلادی تا زمان مرگش در ماه مارس 1925 میلادی بر عهده داشت.