می ترسم همیشه مجرد بمانم!
همان طور که برخی افراد از ازدواج کردن می ترسند، برخی دیگر نیز هستند که از تنها ماندن هراس دارند و به شدت مایلند حتما ازدواج کنند.
این که فردی «ترس از تنهایی» داشته باشد با «ترس از تنها شدن در آینده» متفاوت است و اگر کسی ترس دارد که مجرد بماند به این معنا نیست که لزوما نمی تواند تنها در یک مکان بماند، بلکه او می ترسد همواره مجرد باقی بماند و شانسی برای تشکیل زندگی نداشته باشد.
افرادی که این نوع ترس را دارند نشانه های اضطراب، افسردگی، وابستگی، کم طاقت بودن و عدم کنترل هیجان در آنها دیده می شود. همچنین علائمی مانند زود از کوره دررفتن، احساس سرخوردگی و اعتماد به نفس پایین نیز در آنها به چشم می خورد و بیشتر افکاری که در ذهن این افراد مرور می شود عبارت از:
ترس از این که خانواده یا اجتماع او را طرد کنند و به او ارزش ندهند.
ترس از این که به دلیل ازدواج نکردن آبرویش نزد هم سن و سال هایش برود.
اشتغالات ذهنی نسبت به این که ازدواج نکردن او مانع ازدواج خواهر یا برادرهای بعدی شود.
ترس از کم شدن معاشرت ها و پذیرفته نشدن در جمع هایی که زوج ها و خانواده ها حضور دارند.
ترس از بالا رفتن سن و کم شدن شانس ازدواج
ترس از برچسب ها و شوخی های منفی
این افکار باعث می شود فرد روز به روز بیشتر احساس ترس از مجرد ماندن داشته باشد و حتی با نادیده گرفتن اصول و ارزش ها و معیارهایش، تصمیم به ازدواج می گیرد.
این افراد هدفشان تنها نماندن در آینده است و بیشتر تصمیم گیری های آنها بر پایه هیجان است و کمتر تصمیم منطقی می گیرند. همچنین به رابطه هایی که ناهنجاری رفتاری در آن وجود دارد نیز ادامه می دهند و حتی به طرف مقابل باج می دهند تا آنها را رها نکنند.
این افراد نوعی وابستگی بیمارگون نسبت به طرف مقابل خود پیدا می کنند و حتی با این که آگاهند که رابطه آنها بیمارگون است، اما با سماجت به ارتباط خود ادامه می دهند و چنانچه نتوانند رابطه خودرا به سمت ازدواج سوق دهند، احساس ناکامی و شکست شدید می کنند.
برای درمان لازم است مداخلات نگرشی صورت گیرد و در سبک زندگی فرد تغییر ایجاد شود و در صورتی که علائم اختلال افسرده خویی وجود داشته باشد، مداخلات روانپزشکی نیز در کنار مداخلات روان شناختی توصیه می شود.