آرشیو دوشنبه ۲۷ اسفند ۱۳۹۷، شماره ۵۳۵۰
صفحه آخر
۲۰
مقطع حساس کنونی

گفت وگوی جالب شخص دوزنه با دو زن خود

امید مهدی نژاد

شخصی با آن که شخص متعهد و خانواده داری بود و همواره در جهت حفظ کیان خانواده می کوشید، با این حال دو همسر داشت و از این جالب تر آن که دو همسرش رابطه حسنه و مطلوبی با یکدیگر داشتند. روزی دو همسر تصمیم گرفتند به نزد شخص بروند و هم قدری سر به سر او بگذارند و هم از میزان محبت وی نسبت به خود باخبر شوند. پس نزد وی رفتند و از او پرسیدند: «ای شوهر عزیز ما، آیا به جز ما نیز زنی در زندگی تو هست؟»

شخص گفت: «به چه معنا؟ آیا دوست اجتماعی نیز در همین زمره محسوب می شود؟» همسران وی گفتند: «به هر عنوان.» شخص گفت: «خیر. به جز شما دو تن زنی در زندگی من نیست.» همسران پرسیدند: «به هیچ عنوان؟» شخص گفت: «به هیچ عنوان.» همسران پرسیدند: «پس چرا پرسیدی به چه عنوان؟»

شخص گفت: «خواستم حجم حکایت به میزان مطلوب برسد.» همسران گفتند: «خب. حال بگو از ما دو تن کدام یک نزد تو عزیزتریم؟»

شخص گفت: «هردوی شما برای من به یک اندازه عزیزید.» آنها گفتند: «خداوکیلی اش را بگو.» شخص گفت: «باور بفرمایید خاطر هردوی تان برای من ارجمند و اینهاست.» همسر دوم که جوان تر بود پرسید: «اگر هردوی ما به همراه شما سوار قایقی باشیم و قایق در رودخانه واژگون گردد، شما نخست برای نجات جان کدام یک از ما اقدام می کنید؟» شخص فکری کرد و گفت: «راستش را بگویم؟» همسران گفتند: «بلی» شخص رو به همسر اول خود کرد و گفت: «بانو، شما همین فردا صبح در یک کلاس شنا ثبت نام کنید.» زن دوم گفت: «واقعا که. آیا بهتر نبود می گفتید قایق را تعمیر کنیم؟»

شخص گفت: «بهتر بود.» همسر اول گفت: «پوففف.» شخص گفت: «ضایع کردم؟» همسر دوم گفت: «بلی.» در این لحظه شخص رو به دوربین کرد و خطاب به مخاطبان گفت: «حقا که هرسه مان انسا ن های خجسته ای هستیم.» و هرسه با هم خندیدند و تا پایان عمر به خوبی و خوشی در کنار هم به زندگی پرداختند.