آرشیو دو‌شنبه ۲۶ فروردین ۱۳۹۸، شماره ۴۵۸۳
تاریخ و اقتصاد
۲۲
گاهشمار

دیدار مظفرالدین شاه از نمایشگاه پاریس

نمایشگاه جهانی پاریس 14 آوریل سال 1900 افتتاح شد و تا 12 نوامبر همان سال ادامه یافت. در این نمایشگاه مهم ترین دستاوردهای صنعتی قرن نوزدهم مانند فناوری های مربوط به تلگراف، صنایع ریسندگی و غذایی، ادوات کشاورزی و... به نمایش گذاشته شد. نزدیک به 50 میلیون نفر از این نمایشگاه دیدن کردند که در نوع خود بی سابقه بود.

از جمله وقایع این نمایشگاه دیدار مظفرالدین شاه قاجار از آن و سوءقصد به جان او بود. گزاویه پاولی، مهماندار مظفرالدین شاه در خاطرات خود نوشته است: قبل از افتتاح نمایشگاه بین المللی سال 1900 به من گفته شد که باید در تمام مدت اقامت رسمی مظفرالدین شاه افتخار ملازمت خدمت او را داشته باشم... به هر حال مظفرالدین شاه به پاریس آمد. من در همان روز اول درک کردم که این پادشاه در حقیقت طفلی مسن است. در سفر اول مظفرالدین شاه به پاریس دولت فرانسه برای تجلیل او مراسم افتتاح مهمانخانه ای را که بعدها به مهمانخانه سلاطین مشهور شده به دست این پادشاه جاری ساخت. این مهمانخانه را دولت فرانسه مخصوصا در خیابان بوادوبولونی برای منزل دادن پادشاهانی که به مهمانی به این سرزمین می آیند درست کرده و اگرچه نسبتا کوچک است ولی در عوض بسیار مجلل ترتیب داده شده است و اثاثیه آن را دولت فرانسه از میان بهترین اثاثیه های موزه های تاریخی خود اختیار کرده و به آنجا منتقل کرده است.

چنان که مظفرالدین شاه بر همان تختخواب ناپلئون اول می خوابید و در لگن مخصوص زن امپراتور ماری لوئیز دست و روی خود را می شست. از وقایع جالبی که در این سفر برای مظفرالدین شاه رخ داد سانحه سوءقصد نسبت به وی بود و آن چنین بود که شاه موقعی که کالسکه سوار از مهمانخانه سلاطین به مقصد نمایشگاه حرکت می کرد و وزیر دربار محمودخان حکیم الملک پهلو و سرتیپ پاران رئیس هیات فرانسویان ملازم رکاب و مهماندار در مقابل او نشسته بودند، شخصی خود را روی رکاب کالسکه شاه که سر آن باز بود انداخت و طپانچه اش را از جیب خود درآورد و سینه شاه را نشانه کرد. اما پیش از آنکه پاشنه طپانچه را بکشد، دستی آهنین مچ او را گرفت و چنان محکم فشرد که طپانچه از دست او پیش پای شاه بر زمین افتاد و پاسبانان سوءقصد کننده را دستگیر کردند.

آن دست قوی دست محمودخان وزیر دربار بود که با این مداخله رشیدانه خود از خالی شدن تیر جلوگیری کرد. مظفرالدین شاه بسیار ترسیده بود، تنها به کالسکه چی گفت که راه خود دنبال کند و چون به خیابان شانزه لیزه رسیدیم و شاه جماعتی کثیر از مردم را که منتظر او بودند دید، از حالت اغما بیرون آمده و با لحنی اضطراب آمیز پرسید «باز همان بازی است.» مظفرالدین شاه از چیزهای عادی هم می ترسید مثلا از شدت ترس حاضر نشد که به بالای برج ایفل برود و هر چه به او گفتند که پدرش ناصرالدین شاه تا آخرین طبقه برج هم بالا رفته، او نپذیرفت.»

منبع: «اطلاعات هفتگی» 28 شهریور 1337.