داستان فوق نمادین طبیب و چشم و گوشت
قصابی در مغازه قصابی اش مشغول خرد کردن و تکه تکه کردن نیم شقه بود که تکه استخوانی از زیر ساطورش بیرون جست و داخل چشمش رفت. قصاب پس از آن که گفت «آخ چشمم»، مغازه را به شاگردش سپرد و خود یک تکه ران گوسفند از داخل یخچال برداشت و به نزد طبیب رفت.
منشی طبیب از قصاب پرسید: «وقت قبلی داری؟» قصاب گفت: «خیر». منشی طبیب گفت: «پس اندکی تامل کن، شاید بتوانم بین مریض تو را نزد طبیب بفرستم.» ساعتی بعد قصاب بین مریض نزد طبیب رفت. طبیب نگاهی به چشم قصاب و نگاهی به ران گوسفند کرد و پس از معاینه دقیق، پمادی برای او تجویز کرد تا به چشمش بمالد. قصاب پماد را از داروخانه گرفت و خودش مالید و درد چشمش ساکت
شما میتوانید به یکی از روشهای زیر مشترک شوید:
همزمان با برقراری دوره اشتراک بسته دانلود 70 مطلب از مجلات عضو و دسترسی نامحدود به مطالب روزنامهها نیز برای شما فعال خواهد شد!
پرداخت از طریق درگاه بانکی معتبر با هریک از کارتهای بانکی ایرانی انجام خواهد شد.
پرداخت با کارتهای اعتباری بینالمللی از طریق PayPal نیز برای کاربران خارج از کشور امکانپذیر است.
- دسترسی به متن مقالات این پایگاه در قالب ارایه خدمات کتابخانه دیجیتال و با دریافت حق عضویت صورت میگیرد و مگیران بهایی برای هر مقاله تعیین نکرده و وجهی بابت آن دریافت نمیکند.
- حق عضویت دریافتی صرف حمایت از نشریات عضو و نگهداری، تکمیل و توسعه مگیران میشود.
- پرداخت حق اشتراک و دانلود مقالات اجازه بازنشر آن در سایر رسانههای چاپی و دیجیتال را به کاربر نمیدهد.