آرشیو پنجشنبه ۲۹ فروردین ۱۳۹۸، شماره ۵۳۶۲
صفحه اول
۱
خودنویس

یادداشتی از علیرضا رافتی مرجعی که در سیل خانه اش را داد

علیرضا رافتی

آن کتاب توضیح المسائل را زده ای زیر بغل و نشسته ای روی سجاده به خیالت که دین همین است و تمام. لابد فکر کرده ای عوارضی صراط هم فرش قرمز برایت پهن می کنند که فقط و فقط صبح را به سجده شب کردی و شب را به تسبیح به صبح رساندی. بی خیال همسایه و دنیا و ما وقع فیها. نه عزیز من. آن رساله فقط توضیح مسائل فقهی است. که اگر سر وضویت شک کردی یا پشت دخل کسبت به ظن حرام رسیدی، آن را از طاقچه برداری و تورق کنی.

در طریق شریعت نگفته اند کتاب تقلید، گفته اند مرجع تقلید. اگر کتاب تقلید بود که تاریخ انقضایش با فوت نویسنده اش یکی نمی شد.

جانم برایت بگوید ناصر قاجار در یکی از سفرهاش به فرنگ به سرش زد اختیار همه توتون و تنباکوی مملکت را بسپارد به اجنبی. یعنی با شکست کار کشاورز و تاجر و کاسب ایرانی به تار سبیل همایونی هم خم نیامد. خب در آن وضع اگر تو بودی لابد لای توضیح المسائلت دنبال استفتاء «اگر شاه مان اختیار زراعت و کسب و کارمان را به دست بیگانه سپرد چه کنیم؟» می گشتی و چون چیزی پیدا نمی کردی برمی گشتی سر سجاده و همین طور نوافل را به فرائض پیوند می زدی. نه عزیز من! کاتب به کتاب مقدم است. تقلید از مرجع است.

اگر مقلد شدی باید دستت به تنگ قلیان باشد که لب مرجع که به تحریم تر شد، بشکنی. که اگر دیدی جایی مرجعت برای هدفش تبعید شد تو برای آن هدف کفن تن کنی. حتی اگر خونت مسیر ورامین به شاه عبدالعظیم را فرش کند. هدف و آرمان اصل شریعت است عزیز من. حالا می خواهی بنشین روی سجاده و رساله را تورق کن و دنبال استفتاء «اگر در جایی از کشورمان سیل آمد و عده ای خانه و اموال شان را از دست دادند چه کنیم؟»

بگرد! حتما شنیده ای که یک مرجع شیعه خانه اش را فروخته و عوایدش را وقف خانه از دست داده های حادثه سیل کرده است. خواستم در گوشی بگویم که دستت به تنگ قلیان باشد و نگاهت به کاتب، نه کتاب. راستی، شاید اهل دل مرجع تقلید را این طور معنی کنند.

آیت ا... جعفر سبحانی مرجعی که به همدلی با مردم خانه اش را هدیه داد.