آرشیو شنبه ۳۱ فروردین ۱۳۹۸، شماره ۲۲۱۶۵
اخبار کشور
۳

عالم پیر دگرباره جوان خواهد شد

سید ابوالحسن موسوی طباطبایی

یعقوب انتظار، فرسوده شد و چشمانش بی فروغ تا مگر عطر مفتون گر پیراهنت را ببوید. اسماعیل عدالت در منای دهر دیده به قدوم تو گشوده است. موسای بهاران در تیه حیرت و سرگشتگی، طراوت و خرمی تو را می پوید و عیسای حقیقت، گریزان از صلیب تزویر، آغوش پناه تو را می جوید.

قرن هاست آسمان نباریده که بغض تیره خود در هجران تو را گشوده است. دیری ست گل ها نشکفته اند که بی تاب از جدایی تو جامه دریده اند و هزاره ای ست مرغان شبگیر، آوای خوششان از شوق نفس پگاهان نبوده که شوریده خاطر، سوکچامه هجر تو را تحریر کرده اند. بی حضور تو لبخندها بی رنگ، خورشید بی فروغ و بهاران بی جلوه اند.

ای وسعت عدالت و داد! بر تنگنای این تیره مغاک، ترحمی آور و دستان کوتاه از دامانت را بنگر. ای قمقام مهر و کرم! کشتی شکستگان بحر محنت و غریقان لجه غربت، آخرین کورسوی دیده تمنایشان به دستان فراخ و لمحه عنایت توست. ای فیض رحمت! بخرام و بغض ها را بزدای. ای نسیم کرامت! برآی و تیرگی ها را ببر و ای باران مهربانی! ببار و اشک ها را بشوی.

آن روز که جوش مهر رخت از کرانه های افسرده این غربت سرای، بردمد جبریل امین به آستانت خواهد شتافت و مسیح در رکابت جانبازی خواهد کرد و ملایک در حلقه طاعت خویش تو را تنگ خواهند گرفت.

آن روز پرشکوه در مقام ابراهیم نماز خواهی خواند و آنگاه بی پروا از قدرت زورمداران، خروج خواهی کرد. آن روز آرمانی دوستان، گران و گرامی و دشمنان، خوار و فرو دست خواهند بود. برهوت ایام در دم بی آمیغ حضورت طراوت خواهد یافت. و زمین تشنه از آبشخور ناب عدالت خواهد نوشید. و زمان، این سرگشته شوریده، به صاحبش خواهد پیوست. یتیمان بر گرد پدر خواهند آسود و امواج شیدا سر بر صخره ها نخواهند کوفت. عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد.

آه..! انتظار بسود. ای روشنی چشم ها! ای موعود امم! ای قائم آل محمد(ص)! مهدی جان!... بیا.