آرشیو پنجشنبه ۲۲ فروردین ۱۳۹۸، شماره ۴۳۴۰
غیر قابل اعتماد
۱۰
شعر طنز

قاطی مرغان شده آغاز سال...

راشد انصاری

السلام ای زن ذلیلان جدید

ظرف شویان نر غرق امید!

گردگیران اتاق خواب و هال

قاطی مرغان شده آغاز سال

هر خروسی در کنار مرغ خویش

می کند قوقولی قو با صد قمیش

چون شما داغید، فعلا غافلید

لاجرم بر زن ذلیلی مایلید!

من کی ام؟ یک زن ذلیل کهنه کار

کهنه شوری طبق دستورات یار

می روم بازار با فرمان زن

می خرم با شوق اجناس خفن

هرچه را تعیین کند تاج سرم

با کمال میل فوری می خرم

فصل تابستان لبو خواهد ز من

نیمه شب ها گفت وگو خواهد ز من

می خورد گاهی ترب را با خیار

می کند گاهی ویار خاویار

باز هم در اختفا و آشکار

می کند صدها رقم لیچار بار

صبح تا شب خرده فرمایش کند

صد قلم هر روز آرایش کند

می رود با خواهرش پاساژها

می دهد با خودروام ویراژها

چشم و هم چشمی کند با جاری اش

خسته ام از ضربه های کاری اش

گرچه با او عشق و حالم جور نیست

بی وجودش زندگی مقدور نیست

پول وقتی نیست کافی در بساط

می شود ناقص اساس انبساط!

دیر اگر رفتم به خانه، ناگهان

می شود مانند یک آتش فشان

با صدای زهرمار و زقنبود

می شود پایین چشمانم کبود

گاه با تکیه کلام «لعنتی»

می پرد مابین حرفم پاپتی!

«آنچه شیران را کند روبه مزاج»

مطمئنم ازدواج است، ازدواج!

گرچه پخت و پز شگرد همسر است

دست پخت من از او بهترتر است!

«نه» اگر گفتم به دستورات زن

مادرش را می فرستد سوی من

تا به دست او ببینم دسته بیل

می شوم یک مرد مادرزن ذلیل!

با لگد پای مرا شل کرده است

بنده را جادو و جنبل کرده است

می زند با مشت زیر چانه ام

کج شود با ضرب مشتش شانه ام

زین جهان از دست او پر می کشم

ریق رحمت را شبی سر می کشم!

ای جوانان پر از شور و امید

روشنی بخشان فردای سپید

شوخ طبعی بود شرح این مقال

روز و ماه و سال تان فرخنده فال!

زن در این دنیا گل نیلوفر است

زندگانی بین گل ها محشر است!